:. بیش از پنجاه موسسه زیر نظر بنیاد فرح فعالیت می کردند که اکثرا فرهنگی بودند
:. آشنایی من و آقای خاتمی مربوط به سال 74 و همسایگی منزلمان است
:. هزینه ساختمان سران 13 میلیارد و پانصد میلیون تومان شد.
:. من هیچ وقت نه راست بوده ام نه چپ
:. مظاهری که با دولت موسوی، هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد و حتی رجایی و مهدوی کنی کار کرده همیشه یک نظر را داشته و هر وقت که نظرشان با نظرش یکی بود از او دعوت به کار می کردند
:. آمار خزانه از زمان رضاخان مکتوب است
:. رابطه من با آقای احمدی نژاد از دوران شهرداری و اختلاف 300 میلیارد تومانی با دولت است
:. آقای احمدی نژاد برنامه من را برای بانک مرکزی خواند و قبول کرد
:. سیاست اقتصادی دولت در دو سال اول را انبساط انفجاری می دانم
:. تا نیمه 86 تورم وارداتی وجود نداشت
:. آقای داودی به عنوان مغز متفکر دولت رابطه بین نقدینگی و تورم را نفی کامل می کرد
:. ظرف مدت دو سال اول دولت احمدی نژاد معادل 40 سال گذشته نقدینگی تولید شد
:. خلق پولی که توسط بانک مرکزی صورت می گیرد نیاز به پشتوانه ندارد ولی باید قاعده مند باشد
:. بانک ها به دلیل تحمیل وام های خارج از قاعده مجبور به برداشت خارج از قاعده از بانک مرکزی شدند
:. تخمین رئیس جمهور 280 هزار میلیارد تومان بود ولی عدد درست 18 هزار و پانصد میلیارد تومان بود. برای توضیح آن از ترسیم یک رودخانه استفاده کردم
:. به اعتقاد آقای صمصامی هیچ رابطه ای بین سود بانکی و تورم وجود ندارد. این خیلی ادعای بزرگی است
:. در جلسه ای مطرح شد که خانمی از یک بانک 180 میلیارد تومان وام گرفته ولی بعدا معلوم شد اشتباه تایپی بوده
:. با ادغام بانک ها مخالفت کردم ولی قبول نکردند.
:. وقتی خبر استعفای من درج شد، رئیس جمهور نیمه شب تماس گرفت و گفت شایعه است. ولی صفار هرندی گفت: مظاهری سراسیمه با احمدی نژاد تماس گرفت. این شایعه است!
:. در جلسه بسته سیاستی بانک مرکزی من را راه ندادند!
:. پورمحمدی را به این خاطر اخراج کردند که فکر می کردند به من خبر داده جلسه است.
تاسیس شرکت خصوصی
حضور در کمیته استقبال از امام خمینی
مسئولیت در بنیاد فرح (بنیاد فرهنگ ایران)
مدیر امور مهندسی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
معاون استاندار یاسوج
معاون امور مناطق سازمان برنامه و بودجه
معاون بودجه ریزی و نظارت سازمان برنامه و بودجه
قائم مقام سازمان برنامه و بودجه
رئیس بنیاد جانبازان و مستضعفان
قائم مقام وزیر نفت
دبیر کل بانک مرکزی
مشاور وزیر راه
فراغت از کار و دریافت دکتری
بنای ساختمان اجلاس سران اسلامی
معاون تولیدی سازمان برنامه و بودجه
وزیر اقتصاد دور دوم آريالای خاتمی
مشاور کمیسیون اقتصاد کلان مجمع تشخیص مصلح نظام
مدیرعامل بانک توسعه صادرات
رئیس کل بانک مرکزی
مظاهري: همه كساني كه سنشان بالاي 50 سال است از اول انقلاب مشغول فعاليت بوده اند. مشغول كار بودن و مسئول بودن دو موضوع متفاوت است. هر انسان زندهاي مسئول است. "كلكم راع و كلكم مسئول".
فارس:البته، اما همه مسئول به معناي مدير نيستند،مي خواهيم بدانيم آقاي مظاهري چگونه از ابتداي انقلاب مسوليت گرفت.
مظاهري: گفتن اين مسائل چه خاصيتي دارد؟
فارس: خيلي خاصيت دارد.سؤالات ما خيلي زياد است. اگر بخواهيد براي جواب دادن به هر كدام از سؤالها اين طور مقاومت كنيد، احتمالا بايد ساعتها با هم كلنجار برويم.
مظاهري: نه. آخر چه خاصيتي دارد كه من بگويم از اول انقلاب چه كار ميكردم؟ ولي براي اينكه سوالتان بي جواب نماند، قدري توضيح ميدهم. من از سال 55 بعد از دوره دانشجويي، درسم كه تمام شد كار خصوصي پيمانكاري ميكردم. يك شركت پيمانكاري با پدر خانمم راه انداختم و با مشاركت يكي از دوستان كار را شروع كردم. اولين كاري هم كه گرفتيم روسازي جاده سنندج به سقز بود.
***ماجراي اولين حضور سياسي
فارس:ورود شما به فعاليتهاي سياسي از كجا بود؟
مظارهري: ورود من به فعاليتهاي رسمي اجتماعي از كميته استقبال از حضرت امام (ره) شروع شد.
فارس:از اين زمان آقاي مظاهري شناخته شد؟
مظاهري: در كميته استقبال به عنوان يك عضو كوچك و جوان حضور داشتم و در كنار ساير دوستان فعاليت ميكردم.
فارس:خودتان رفتيد يا اينكه بواسطه دوستان به اين كميته وارد شديد؟
مظاهري: با دوستانمان. دوستاني كه قبل از انقلاب با هم كار انتشاراتي ميكرديم. من بودم، آقاي تهرانچي بود، آقاي زرين بود و چند نفر ديگر. كميته استقبال از حضرت امام(ره) در مدرسه رفاه تشكيل شد. آنجا وارد كار شديم و تا روز سوم اسفند 1357، زماني كه حضرت امام(ره) در تهران بودند ما هم در مدرسه بوديم و انتظامات آنجا را برعهده داشتيم. البته آنجا هر كسي هر كاري كه ميتوانست انجام ميداد و سمت مشخصي براي افراد تعريف نشده بود.
يك روز رفتم داخل اتاق ديدم امام(ره) دارند غذا ميخورند. من رفتم بيرون يك كيلو خيار و گلابي خريدم. آوردم خدمت ايشان، فرمودند اين چيه؟ از كجاست؟ گفتم: غذا خيلي خشك است من هم رفتم با پول خودم اين ميوهها را خريدم. گفتند: اين بار كه گرفتيد دستتان درد نكند. ميخورم ولي ديگر نخريد. گفتم چرا ؟ ميوه براي سلامتي شما خوب است. در ثاني از پول خودم خريدم. هيچ كس هم نگفت كه من اين كار را بكنم. باز هم گفتند: ميخورم. اما ديگر نخريد؛ خوردند و به بچههاي ديگر هم دادند....
خاطرات 22 بهمن تا سوم اسفند خيلي مفصل است. هر ثانيهاش يك خاطره بود. روز سوم اسفند امام (ره)تشريف بردند قم. آقاي بازرگان هم حكم را گرفتند و حكمي هم دادند به آقاي تهرانچي و سرپرستي دفتر مخصوص فرح را بر عهده ايشان گذاشتند. ايشان هم به همراه من و آقاي زرين و آقاي ميرخاني به آنجا رفتيم. سرپرستي اين دفتر را شكل داديم. دفتر مخصوص، پيشكاري و بنياد فرح با هم ادغام شد.دفتر مخصوص واقع در ضلع غربي پارك نياوران بود و الان تبديل به موسسه تحقيقات فيزيك شده است. جنوب اين دفتر هم فرهنگسراي نياوران بود. سرپرستي دفتر مخصوص، پيشكاري و بنياد فرح در فرهنگسراي نياوران مستقر شد. آقاي تهرانچي هم مسئول اين دفتر شد.
بيش از 50 موسسه زير نظر آن بود كه عمدتا موسسات فرهنگي بودند. از قبيل فرهنگسراي نياوران، موزه فرش، موزه رضا عباسي، موزهها، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، موسسه ناشنوايان، موسسه تحقيقات كشاورزي، بنياد فرح كه محلش در ساختمان ASP بود و الان دست وزارت علوم است.
فارس: خصوصي بود؟
مظاهري: خود دفتر مخصوص فرح يك واحد دولتي مثل دربار بود و هزينه هاي آن از شمول قانون محاسبات خارج بود. ولي واحدهاي وابسته آن به صورت خصوصي اداره ميشد. از نوع خصولتيهاي فعلي اما با قوارههاي قبل از انقلاب.
فارس:ارزش اموال آنها را هم محاسبه كرديد؟
مظاهري: بديهي است ، اولين كار ما اين بود. واقعا آنجا آقاي ميرخاني خيلي كمك كردند. ايشان يك مدير آشنا به كار سيستمي بودند و ما در اين امور از ايشان كار ياد مي گرفتيم.
فارس: از آنجا به رشته اقتصاد علاقمند شديد؟
مظاهري: از قبل به امور اقتصادي علاقمند بودم. آنجا به روش ها و نظام هايي كه چگونه ميشود يك سازمان را جمع و جور كرد آشنا شديم. آقاي ميرخاني قبل از انقلاب يكي از مديران شركت IBM در تهران بودند و تجربه چنين كارهايي را داشتند. هنوز بعضي از دست خطهاي ايشان را هم دارم. ايشان براي هر يك از مديران دستورالعملي مينوشتند و كارهايي را كه بايد انجام دهند به ترتيب برايشان مرحلهبندي ميكردند. بعد از شناسايي موجوديهاي نقد و حسابهاي هر يك از مجموعهها و تبيين فعاليت هر يك، در نهايت براي حفظ اين مجموعهها، هر كدام متناسب با موضوع فعاليتشان به دستگاه دولتي مربوطه منتقل شد تا از آن طريق اداره شود. كانون پرورش فكري كودكان به زيرمجموعه وزارت آموزش و پرورش منتقل شد. موزهها زير نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي رفت. موسسه تحقيقات كشاورزي زيرمجموعه وزارت جهاد كشاورزي شد. بنياد فرح را هم به نام بنياد فرهنگ ايران تغيير نام داديم. بنياد فرهنگ را هم با همان تأسيساتش به وزارت علوم داديم كه الان تبديل به يك موسسه تحقيقاتي شده است. اساسنامه بنياد فرح روي كار هاي فرهنگي متمركز بود.
فارس: يادتان هست ارزش داراييهاي فرح چقدر بود؟
مظاهري: متفاوت بود. الان اگر بخواهم بگويم حتما خيلي تقريبي است. متناسب با ماهيت كارشان جاهايي بودند كه موجودي بيشتر يا كمتري داشتند. مثلا موزه فرش و هنرهاي معاصر كه اموال ارزشمندي در آن بود نگهبانياش را خيلي تقويت كرديم تا لطمهاي به اين اموال نخورد. حفظ هم شد. هيچ چيزي از آن كم و زياد نشد. يك جاهايي مانند فرهنگسراي نياوران موجودي مالي چنداني نداشت و سرمايهاش فقط فعاليت فرهنگياش بود كه بعد از مدتي توقف دوباره فعال شد.
فارس:حضور شما در اين موسسه مقدمهاي شد براي گرفتن سمتهاي بعدي؟
مظاهري: بله. از اينجا وارد كار دولتي شدم.
فارس:پروژه مشتركتان با پدرخانم به كجا رسيد؟
مظاهري:از شهريور 57 ديگر در آن شركت و پروژه كار نكردم. ولي شركت كارش را تا سال 62 ادامه داد. من هم با سهمالشركهاي كه قبلا دريافت كرده بودم خانهاي خريدم و بعدا با چند بار معاوضه و خريد و فروش حاصلش منزل فعليام شد.
كار ساماندهي بنياد فرح از اسفند 57 شروع و در خرداد 58 تكميل شد. بعد از آن آقاي زرين مسئوليت كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان را برعهده گرفت. من و آقاي ميرخاني هم به كانون رفتيم. من مديريت امور مهندسي كانون را به عهده گرفتم و آقاي ميرخاني هم مديريت امور اداري مالي را عهدهدار شد.
فارس: شما از معدود مديراني هستيد كه مسوليت را از مديريت بر كودكان شروع كرديد.
مظاهري:شايد. آنجا هم َقصه جالبي داشت.اولين اعتصاب در كانون پرورش به خاطر مسائل نا روشن بودن شكل سازماني و ضوابط حقوق و مزايا صورت گرفت داخل ساختمان نشسته بودند و بيرون هم نميرفتند. غذا برايشان ميبرديم. بعد از دو سه روز مذاكره تعدادي از همكاران قانع شدند. اعتصاب چهار پنج روز طول كشيد.بالاخره دادستاني طي نامه اي خطاب به آقاي محسن رفيق دوست ابلاغ كرد كه وارد عمل شود. نامه به آقاي ميرخاني ارائه شد. دو سه ساعت بعد هم آقاي رفيق دوست آمد آنجا و ما هم آنجا با او آشنا شديم. رفت طبقه هفتم. با همان لحن محسن رفيق دوستي گفت آقايان خانمها بفرمائيد. همكاران توافق كردند كه كار را از روال جاري و قانوني خودش دنبال كنند. اين كار هم انجام شد و مسائل قانوني و حقوقي كاركننان كانون در قالب يك شركت دولتي شكل گرفت.
يك روز پس از ساماندهي هاي اوليه،با توجه به ماهيت و كار فرهنگي آن سازمان با آقاي زرين به منزل دكتر كمال خرازي رفتيم و با توجه به تجربه و تحصيلات ايشان كه مديريت تعليم و تربيت است، از ايشان دعوت شدكه مديريت كانون را به عهده بگيريد.ايشان قبول كردند و آقاي زرين هم قائم مقام كانون شدند. من هم از اواسط سال 1358 مديريت مهندسي را به آقاي دكتر بانكي تحويل دادم و به عنوان معاون عمراني استاندار به استان كهكيلويه و بوير احمد رفتم.
فارس: شما در مدرسه علوي با اين آقايان آشنا شديد؟
مظاهري: من در مدرسه علوي درس نخواندهام. ارتباط من با بچههاي علوي از طريق آقاي زرين بود. با ايشان هم به واسطه كارهاي فرهنگي كه با آقاي گلزاده غفوري ميكرديم آشنا شدم.
فارس: آقاي غفوري قبلا چه سمتي داشت؟ الان چه كار ميكنند؟
مظاهري: الان فكر ميكنم خانه نشين باشد. روحاني وارستهاي است. در اول انقلاب براي عضويت در مجلس موسسان رأي آورد و عضو شد و در تصويب قانون اساسي جمهوري اسلامي مشاركت كرد. مدتي همكاريهايي با قوه قضائيه داشت. آقاي گلزاده غفوري قبل از انقلاب كارهاي تحقيقي و پژوهشي خوبي انجام ميداد و من و آقاي زرين براي چاپ كتابهايش به او كمك ميكرديم. از اين طريق و سپس از دوران سربازي با آقاي زرين كه از بچههاي علوي بود آشنا شده بودم.من البرزي بودم و آنها علوي. نقطه مشتركمان گلزاد غفوري بود كه كار انتشارات فرهنگي مذهبي با هم ميكرديم.
فارس: چطور شد كه به كهكيلويه و بوير احمد رفتيد؟
مظاهري: در كارهايي كه در كانون ميكرديم و تا حدودي سر و ساماني به كارها داده شده بود، يك كتابخانه متعلق به كانون پرورش در ياسوج بود ولي چون نيمه تمام رها شده بود استاندار به شركت گاز نامه نوشته بود كه در اختيار شركت گاز قرار گيرد. آنها هم رفته بودند و آنجا را به عنوان دفتر كار شركت گاز تحويل گرفته بودند.
من مأمور شدم براي حل و فصل اين مسئله بروم ياسوج. استاندار آنجا آقاي محمد تقي لواساني بود. رفتيم آنجا و گفتيم از كانون پرورش آمديم و توضيح داديم و ايشان هم قبول كردندو توافق شد و كتابخانه پس گرفته شد آن را صورتجلسه.كرديم و قرار شد ما از تهران يك مدير بفرستيم كه آن را تكميل و تجهيز كند.
رفتم با آقاي لواساني خداحافظي كنم. ايشان گفت صبر كن يك كاري با تو دارم. كمي صبر كردم. جلسهاي داشت تمام شد و گفت: اين كار را كردي دستت درد نكند. حالا يك كار ديگر با تو دارم. گفتم: چه كاري؟ گفت: بيا اينجا.
فارس: استانداري ياسوج؟
مظاهري: بله. گفتم اينجا چه كاري است. گفت: بيا مسئوليت معاونت عمراني اينجا را به عهده بگير. مرا به خدمت به مردم تشويق كردو ازارزش بالاي آن سخن گفت.آمدم تهران و صحبتي با آقاي دكتر خرازي كردم و يك روز هم مرحوم آقاي زوارهاي كه معاون آيت الله مهدوي كني وزير كشور وقت بود زنگ زد كه بيا اينجا. رفتيم و حكم معاون استانداري را دادند دست ما. مأمور شدم از كانون پرورش به معاونت عمراني استانداري ياسوج.
فارس: بعد از معاون استانداري كجا رفتيد؟
مظاهري: به سا زمان برنامه و بودجه. اين اتفاق افتاد كه آقاي بانكي از كانون به سازمان برنامه و بودجه رفت و آقاي خرازي هم مدير عامل خبرگزاري جمهوري اسلامي شد. شهيد رجايي وشهيد باهنر ايشان را به معاونت آن سازمان برگزيدند و بعد از آقاي خيٌر، ايشان رياست سازمان برنامه و بودجه را بر عهده گرفتند.
آن موقع كه مرا به سازمان دعوت كردند، آقاي مهندس خيٌر رئيس سازمان بود. ايشان يك جلسه با من گذاشت و مصاحبه گزينشي من را خودش انجام داد. بعد يك يادداشت داد كه ايشان خوب است كه بيايد اينجا و استخدامش كنيد. من گفتم كه استخدام كانون پرورش هستم و مامورم به استانداري. گفت نامه بنويسيد كه از استانداري مامور بشود اينجا.شروع كار ما در سازمان برنامه و بودجه مصادف با تعطيل شدن آن سازمان شد.
فارس:چرا؟ظاهرا تعطيلي سازمان برنامه مسبوق به سابقه است.
مظاهري: : آقاي رجايي آقاي بانكي را از كانون پرورش دعوت كرد و به ايشان ماموريت داد تا با آقاي خيٌر رئيس وقت سازمان برنامه بودجه، بودجه ي سال را بنويسند. اين آقايان بودجه دو دوازدهم نوشتند. بعد از اين دو دوازدهم يك دو دوازدهم ديگر ميبايست بنويسند يا اينكه بودجه 58 را مينوشتند ، به همين دليل آقاي بانكي و آقاي خيٌر درگير نوشتن بودجه 58 شدند. آقاي خيٌر در همان دوران، سازمان برنامه و بودجه را تعطيل كردند. بعد از آن آقاي بانكي رياست سازمان برنامه و بودجه را بر عهده گرفتند و آقاي نژاد حسينيان مسئوليت بودجهريزي و نظارت و بنده مسئوليت معاون امور مناطق را بر عهده گرفتيم وقتي كه به سازمان رفتيم هيچ كس آنجا نبود. فقط خودمان سه نفر بوديم. سازمان برنامه كاملا تعطيل بود. همكاران را دعوت كرديم بيايند. آمدند و مشغول به كار شدند و سازمان برنامه احيا شد.
ولي بعد از دو سه ماه آقاي نژاد حسينيان وزير راه شد.
فارس: ايشان هم مثل شما در رشته فني تحصيل كرده بودند؟
مظاهري: بله. مهندسي را در دانشكده فني تهران و دكتراي خود را از آمريكا گرفته بودند.
فارس: چه مدت در سازمان برنامه بوديد؟
مظاهري: تا آذرماه سال 1363 در آن سازمان خدمت كردم. در معاونت امور مناطق كار را شروع كردم. پس از اينكه آقاي نژاد حسينيان به دعوت آيتالله مهدوي كني كه آن موقع نخست وزير بودند، به وزارت راه رفتند بنده معاون بودجهريزي و نظارت شدم و آقاي شبيري معاون امور مناطق شد. پس از تغيير تشكيلات در سازمان، مسئوليت معاونت هماهنگي و امور مجلس را كه همان قائم مقام سازمان بود را قبول كردم.
فارس: دست تقدير همين طور شما را از امور فني به سمت بودجهريزي و امور اقتصادي هدايت كرد.
مظاهري: شايد.
فارس:در سازمان برنامه چند وقت بوديد؟
مظاهري: حدود چهار سال و اندي آنجا بودم. روز 5 آذر 1363 از سازمان برنامه رفتم.
فارس: كجا؟
مظاهري: رئيس بنياد مستضعفان شدم. اين تاريخ را براي اين به خوبي يادم هست كه ضربالاجل تحويل بودجه كل كشور به مجلس 5 دي بود. فرصت رسيدگي به بودجه در مجلس كم بود. پيشنهاد داديم آن تاريخ به 5 آذر منتقل شود و مجلس شوراي اسلامي موافقت كرد. 5 آذر 1363، روز تقديم لايحه بودجه 1364 به مجلس شوراي اسلامي بود. ما وقتي رفتيم ،تصويب بودجه سال 59 را گرفتيم.فكر ميكنم حوالي شهريور ماه بود. دوستان گفتند الان شروع كنيم ميرسيم؟ گفتم سعي خودمان را ميكنيم.
روز 4 آذر سال 63 لايحه بودجه سال 64 را به صورت جلد شده با سخنراني نهايي شده به آقاي ميرحسين موسوي تحويل دادم. ايشان هم خواندند و متن را كناري گذاشتند و گفتند خوب حالا يك كاري با تو دارم. من ياد آقاي لواساني افتادم. گفتم چه كاري؟ گفت ميخواهم بروي بنياد. گفتم چرا؟ گفت: آقاي طباطبايي استعفا داده، ميخواهم بروي مسئوليت آنجا را به عهده بگيري. يك متن پيشنويس حكم هم نوشته بودند و به من دادند. نتيجه اين شد كه فرداي آن روز، يعني روز پنجم آذر كه ايشان لايحه بودجه را به مجلس تقديم كرد، من هم رفتم بنياد كارم را شروع كردم.
فارس: شما در سختترين شرايط مسئول بودجهريزي كشور بوديد. يعني زمان جنگ.به آن شرايط اشاره مي كنيد؟
مظاهري: خيلي روزهاي سختي بود. الان شما ميبينيد كه كميته تخصيص اعتبار معمولا سه ماه يكبار تشكيل ميشود. آن دوران بعضي مواقع پيش ميآمد كه روزي يك بار كميته تخصيص اعتبار را تشكيل ميداديم تا ببينيم چقدر پول وارد خزانه شده و چگونه بايد آن را تخصيص دهيم.
فارس: آن موقع درآمد نفت چقدر بود؟
مظاهري: سال آخري كه من بودم كل بودجه كشور حدود 300 ميليارد تومان بود.
فارس:زماني پيش آمد كه مستأصل شويد؟هيچ پولي توي خزانه نباشد؟
مظاهري: نه. سخت بود اما با تدبيرهاي لازم خدا را شكر هيچوقت به استيصال منجر نشد.
فارس: زماني كه احتياج شديد به پول داشتيد و موجودي خزانه هم كفاف نمي داد، پول از كجا مي آورديد؟
مظاهري: گاهي اوقات از بانك مركزي قرض ميكرديم و در رديف كسري بودجه ثبت ميشد.
فارس: خزانه كه سه قفله نبود؟
مظاهري: سه قفله نبود چون رابطه ي سازمان برنامه و بودجه و بانك مركزي بر اساس اصول و مباني مورد توافق تنظيم مي شد. بانك ها هم از اضافه برداشت به شكل نا صحيح استفاده نمي كردند. بنا بر اين جدل و مرائي در كار نبود و در نتيجه توقع نا بجا از بانك مركزي مطرح نمي شد و نيازي به استفاده از ابزار هاي از اين دست نبود. در يك محيط و جامعه ي سالم كه هيچ كس به مال و دارايي اشخاص ديگر نظر ندارد و به حق خود قانع است نه تنها درروابط بين بانك مركزي ودولت، بلكه در روابط بين مردم و در زندگي عادي، مردم نياز بسيار كمتري در استفاده از قفل خواهند داشت.
فارس: در بنياد چند وقت بوديد؟
مظاهري: : در بنياد حدود 4 سال و نيم. در ان مدت بنياد توفيق پيدا كرد كه علاوه بر خدمات به اقشار مختلف و كار هاي فرهنگي گوناگون، ماموريت ارائه خدمات به جانبازان جنگ تحميلي را پيدا كند و به بنياد جانبازان تبديل شود.
فارس: بعد از بنياد كجا رفتيد؟
مظاهري: روزي كه از بنياد بيرون آمدم 26 اسفند بود. آقاي مير حسين موسوي حكم معاون اقتصادي نخست وزير براي من تهيه كردند. آقاي آقازاده آن موقع وزير نفت بود.ايشان دعوت كرد به وزارت نفت بروم و مسئوليت قائم مقامي وزير نفت را عهده دار شوم. آقاي مهندس موسوي هم پذيرفت.
فارس: آن موقع هم بنياد به اين شكل تراست اقتصادي بود؟
مظاهري: با كم و زياد بله.
فارس: بعد از نفت چه كار كرديد؟
مظاهري: آقاي عادلي رئيس بانك مركزي شد و مرا دعوت كرد كه دبير كل بانك مركزي شوم. حدود دو سال و نيم آنجا بودم.
فارس: مهمترين سياست آقاي عادلي همان بحث شناور كردن نرخ ارز بود كه شوك عظيمي به اقتصاد كشور وارد كرد.
مظاهري: شناور نشد. نرخ شناور پايينتر از نرخ بازار بود.
فارس:به آقاي عادلي گفتيد كه كار ايشان اشتباه است؟
مظاهري: بله .
فارس: و اين اولين اختلاف شما با مسولين اقتصادي و بانك مركزي بود
مظاهري: شايد.اول كه به بانك مركزي رفتم، برخي كاركنان جبهه گرفتند كه يعني چه يك مهندس راه و ساختمان آمده دبير كل بانك مركزي شده. آن موقع صبغه اقتصادي الان را هم نداشتم. ولي با تعاملي كه با كاركنان و بدنه ي كارشناسي بانك برقرار شد، به فاصله كمي همكاران بانك مرا مورد پذيرش قرار دادند .زماني كه از بانك مركزي بيرون آمدم سراغ انجام تحصيلات دكتري رفتم. موضوع پژوهشم را اصلاح ساختار اقتصادي در كشورهاي در حال توسعه؛ با تمركز روي تقدم و تأخر فعاليتها قرار دادم.
فارس: بعد از دبير كلي كجا رفتيد؟
مظاهري:كار آزاد داشتم. البته نه به عنوان كار خصوصي. كار كارشناسي ميكردم. يه مقدار هم وقتم را سر درسم گذاشته بودم و مشغول دكترا بودم. مشاور آقاي تركان در وزارت راه و فرودگاه امام(ره) بودم. رييس هيات مديره خانه سازي شدم كه اين بيمارستان ميلاد و بيمارستان هاي سازمان تامين اجتماعي را مي ساختيم.عضو هات مديره ي شركت ّآ، اس، پ شدم كه اين برج تهران يكي از پروژه هاي آن بود.
فارس:برسيم به وزارت اقتصاد و دولت خاتمي. چگونه پيشنهاد تصدي وزارت اقتصاد به شما شد؟
مظاهري: تازه به منزل جديدمان اسبابكشي كرده بوديم . يك روز كنار درب منزل ماشيني را ديدم كه ايستاد و آقاي خاتمي به همراه همسرشان پياده شدند. سال 74 بود. سلام و عليك كرديم .متوجه شدم كه منزلشان درست كنار منزل ماست. همسايگي ما بهانهاي شد كه بيشتر با هم سلام و عليك داشته باشيم.
زماني كه ايشان كانديداي رياست جمهوري شدند. كانديدا كه شد يك روز پيغام داد كه ميآيي كمك كني؟ گفتم من اگر كاري از دستم بربيايد انجام ميدهم حرفي نيست.
فارس: آن زمان شما را به عنوان يك فرد ارزشي با گرايش راست ميشناختند؟
مظاهري:نميدانم. من هيچ وقت نه راست بودهام نه چپ. چپيها هميشه به من گفتهاند تو راستي هستي و راستيها هم ميگفتند چپي هستي.
فارس:شايد بخاطر اين بوده كه هميشه مسئوليتهاي پيشنهادي را در همه دولتها پذيرفتهايد؟
مظاهري: بله... همزمان با اين قضيه ، فروردين 76 آقاي هاشمي موفق شد در اجلاس پاكستان كشورهاي عضو سازمان كنفرانس اسلامي را قانع كند و به جمع بندي برساند كه اجلاس سران كنفرانس اسلامي آذر ماه 76 در ايران برگزار شود. آقاي صادق خرازي و من مسئول شديم كه اقدامات وتداركات لازم براي اين اجلاس را انجام دهيم. يك متن بر اساس اصل 127 قانون اساسي به دولت ارائه و تصويب شد واز اوايل ارديبهشت ماه كار را دست گرفتيم. هم ساختمان محل برگزاري اجلاس را ساختيم و هم عمليات اجرائي را طراحي كرديم. ارديبهشت شروع كرديم و آذرماه اجلاس در آن برگزار شد.
فارس: پيمانكار اين ساختمان داخلي بود يا خارجي؟
مظاهري: : داخلي بود. آقاي مهندس شفيعي به عنوان مجري و آقاي ميرحيدر به عنوان مشاور مادر، با كمك يك تيم قوي از مشاوران و پيمانكاران اين كار را انجام دادند.
فارس: براي تكميل ساختمان اجلاس چه مقدار هزينه شد؟
مظاهري: 13 ميليارد و 500 ميليون تومان.
*** ماجراي قطعي صدا و چكيدن آب از سقف سال 13 ميليارد توماني اجلاس سران
فارس:چرا همان جلسه اول از سقف ساختمان آب ميچكيد؟
مظاهري: سه اشكال پيدا شد. يكي همان سقفش بود كه شيارهاي حد فاصل آجرهاي شيشه اي با قاب هاي سقف، خوب بسته و آب بندي نشده بود. البته دو مورد از اشكالات برطرف شد و يك مورد هنوز هم وجود دارد. اشكال بعدي كه در ساختمان اجلاس وجود داشت و تا كنون هم برطرف نشده، تعداد سرويس بهداشتي است كه در طراحي آن استاندارد لازم متناسب با شرايط و گنجايش سالن رعايت نشده است.
فارس: چكيدن آب از سقف سالن اجلاس مشكلي براي شما ايجاد نكرد؟
مظاهري: نه . سقف از موزائيكهاي شيشهاي است.بايد روي اين سقف شيشه اي عايق نصب مي شد. ولي اين مرحله كامل انجام نشده بود. هم زمان با شروع اجلاس برف آمد. زماني كه آب ميچكيد سريع آن اشكال را برطرف كرديم.
فارس:هم زمان با صحبتهاي مقام معظم رهبري سيستم صوتي براي چند دقيقه اي قطع شد.جريان چه بود؟
مظاهري: زمان صحبتهاي مقام معظم رهبري در افتتاحيه مراسم بود. يك تعداد از همراهان هيات يكي از كشور هاي همسايه، رفته بودند در اتاق مترجمها و از روي كنجكاوي داخل دستگاههاي آن سيم كرده بودند، صدا قطع شد. اين مسئله باعث شد هم زمان با صحبتهاي مقام معظم رهبري صداي ترجمه قطع شود. البته ايشان هم با آرامش ادامه دادند و حرفشان را قطع نكردند.ما هم ظرف چهار يا پنج دقيقه مشكل را پيدا كرديم و آن را برطرف كرديم.
فارس: عمدي كه در كار نبود؟
مظاهري: نه؛ يك شيطنت يا بهتر بگوييم حس كنجكاوي بود. هر چند كه در مدت خيلي كوتاهي اين مشكل را برطرف كرديم ولي اين چهار دقيقه خيلي تاريخي شد. آقاي خرازي خيلي نگران و مضطرب شده بود. من سعي كردم خونسردي خودم را حفظ كنم.
فارس: برگرديم به زمان ورود شما به دولت آقاي خاتمي.
مظاهري: در سه ماه اول سال 76 در عين حالي كه با آقاي صادق خرازي مسئوليت برگزاري اجلاس را برعهده داشتيم، كمك هاي مختصري به ايشان مي كردم. چون مجبوربوديم وقت اصلي را براي آماده كردن اجلاس بگذاريم. خرداد ماه كه ايشان رأي آورد من براي تبريك رفتم و گفتم اين اجلاس اولين واقعه بزرگ دوران رياست جمهوري شمااست و توضيحاتي در اين باره دادم. بعد ها قرار شد برنامه اقتصادي بنويسيم كه به عنوان برنامه ساماندهي مطرح شد.
فارس:تيم 5 نفره طراحان ساماندهي اقتصادي يادتان هست؟
مظاهري:بله.بعد از تشكيل دولت، مسئوليت ادامه طرح ساماندهي به اين تيم 5 نفره متشكل از رئيس سازمان برنامه آقاي نجفي، آقاي دكترنوربخش رحمت الله رئيس كل بانك مركزي، آقاي دكتر نمازي وزير اقتصاد، آقاي باقريان رئيس سازمان اموراداري واستخدامي، و آقاي شريعتمداري وزير بازرگاني احاله شد.
فارس:اصطلاح "طرح ساماندهي" ابداع شما بود؟
مظاهري:نه ابداع آقاي باقريان بود.
فارس: تئوريهاي اقتصادي آقاي خاتمي را چه كسي نوشت؟
مظاهري: در دوره انتخابات فرصت اين چيزها نبود. چون ايشان اسفند 75 و اوايل فروردين ماه براي ورود به عرصه انتخابات اعلام آمادگي كردند. لذا فرصت تئوري نوشتن نداشتند.
فارس: تيم اقتصاديشان را چه كسي جمع كرد؟
مظاهري: در دوره اول فكر ميكنم خودشان. ولي بعد از انتخابات قرار شد كمك كنيم. البته من در اجلاس خيلي درگير بودم و كاري كه دست گرفته بودم ميبايست انجام دهم. يك روز پس از انتخابات نامه اي به انضمام فرم مربوطه برايم آمد ، در آن نوشته بودند برنامه خودت را براي وزارت مسكن بنويس تا از بين شما و چند نفر ديگر وزير مسكن را انتخاب كنيم. بنده معذرت خواستم، تشكر كردم و فرم را برگرداندم.در نهايت ايشان كابينهشان را معرفي كردند و رأي آوردند.
فارس: به شما پيشنهاد وزارت نشد؟
مظاهري: نه. همين هم يك پيشنهاد بود يك روز بعد از اينكه آقاي خاتمي كابينهاش را معرفي كرد، من و آقاي صادق خرازي براي توضيح پيشرفت كارهاي اجلاس رفتيم پيش ايشان. به من گفت آقاي نجفي با شما صحبتي نكرده است؟ گفتم نه. ولي بعد آقاي نجفي زنگ زد كه بيا اينجا معاونت توليدي سازمان برنامه را عهدهدار شو. من گفتم كه تا حدود ديماه مشغول اجلاس هستم ولي قبول كردم و در كنار كار اجلاس معاون توليدي سازمان برنامه و بودجه بودم.
*** اختلاف در تيم 5 نفره
فارس:در جريان تدوين و نهايي شدن طرح ساماندهي بين تدوين كننده ها اختلاف پيش آمد .جريان چه بود؟
مظاهري:از زماني كه آقاي خاتمي منتخب مردم شد، قرار شد طرح ساماندهي اجرا شود. ايشان از گروهي متشكل از آقاي بهزاد نبوي ، باقريان ، بنده، و چند نفر ديگر خواستند كه يك طرح اقتصادي تهيه كنيم. آقاي باقريان اين اصطلاح "ساماندهي" را پيشنهاد كرد. بر روي محتواي آن هم كار كرديم.و همانطوركه قبلا گفتم بعد از تشكيل دولت، مسئوليت ادامه اين طرح ساماندهي به يك تيم 5 نفره متشكل از آقاي نجفي رئيس سازمان برنامه، مرحوم آقاي نوربخش رئيس كل بانك مركزي، آقاي دكتر نمازي وزير اقتصاد، آقاي باقريان رئيس اداره استخدامي و آقاي شريعتمداري وزير بازرگاني سپرده شد. من هم به عنوان معاون توليدي سازمان برنامه و بودجه مشغول كار شدم.
يك روز آقاي خاتمي به من گفتند از طرح ساماندهي خبر داريد؟ گفتم بله در جريان هستم كه جمعي دارند در اين باره كار ميكنند. گفتند كه محتواي آن را ديدهاي؟ گفتم نه. دو گزارش را كه روي ميزش بود به من نشان داد و گفت اينهاست. يك گزارش طرح ساماندهي سازمان برنامه و بانك مركزي و يك گزارش هم طرح ساماندهي وزارت اقتصاد و سازمان امور استخدامي. دو گزارش 70، 80 صفحهاي جدا بود. گفت اين دو تا را جدا به من دادهاند. بايد چه كار كنم. تو در جريان نبودي؟ گفتم نه.
گفت: اين دو گزارش را بخوان هر كدام چه چيزهايي نوشتهاند. تفاوتهاي آنها چيست و كدام درست و كدام غلط است؟ گفتم: كجا، در سازمان برنامه؟ گفت: نه. به عنوان آقاي مظاهري. الان هم هنوز هر دو گزارش را دارم.
اين گزارشها را خواندم و رفتم گفتم اين دو گزارش كاملا متفاوت هستند. گفت: بله اينها در جلسه با هم اختلاف نظر پيدا كردهاند و قرار شده سازمان برنامه و بانك مركزي يك گزارش بدهند، وزارت اقتصاد و سازمان امور استخدامي هم يك گزارش بدهند و آقاي شريعتمداري هم خودش جداگانه يك گزارش داده بود.
فارس:كداميك از اين گزارشها از نظر علمي و كارشناسي قويتر بود؟
مظاهري: گزارش سازمان برنامه و بانك مركزي قويتر و مستدل تر بود. ولي باز هم تصميمات جبراني در آن نبود.
فارس: همين اتفاقات مبناي اختلافات كابينه اقتصادي آقاي خاتمي شد؟
مظاهري: بالاخره اين گزارشها را به من دادند و جدولي درست كردم كه در باره موضوعات خاص هر كدام از گزارشات چه نظري دارند.
*** نجفي خيلي تحملم كرد،من بودم شايد تحمل نمي كردم
فارس:به هر حال اين افراد از دو طيف متفاوت بودند. اختلافات مبنايي با هم نداشتند؟
مظاهري: بله. جدولي درست كردم و اين گزارشات را تحليل كردم. از آنجا هماهنگي طرح ساماندهي را عهدهدار شدم و جلساتي با صاحبنظران را ترتيب دادم و نوشتند و نوشتيم و در نهايت طرح ساماندهي نهايي شد. سياستهاي آن را هم داديم خدمت مقام معظم رهبري تأييد كردند و خود طرح هم شد يك متن مصوبه با حدود 50 بند. ، خيلي دوران سختي را پشت سر گذاشتم، از يك طرف معاون آقاي نجفي بودم و از طرف ديگر اين كار را مستقيم با آقاي خاتمي انجام ميدادم.
آقاي نجفي هم خيلي تحمل ميكرد. شايد من اگر به جاي ايشان بودم تحمل نميكردم.
*** اولين خانه نشيني با حكم نجفي
فارس: حرفي در اين باره به شما نزد؟
مظاهري: بالاخره راضي نبود. تا روزي كه اين مصوبه ساماندهي تمام شد و به تصويب رسيد. آقاي نجفي به من گفت خوب حالا كه اين كار تمام شد؛ اما تداوم اين كار نه براي من خوب است و نه براي شما. گفتم خيلي خوب.
فارس: استعفا داديد؟
مظاهري: خوب به من گفت استعفا بده ،من هم استعفا دادم. يعني گفت اين جوري قابل دوام نيست. گفتم خيلي خوب. من هم آمدم خانه. به آقاي خاتمي هم چيزي نگفتم. حدود يك هفته خانه بودم مثل الان كه خانه هستم. آقاي خاتمي زنگ زد كه كجايي؟ من هم گفتم بهر حال مصوبه ساماندهي هم تصويب شد و گفتند نه. نميبايست اينجور بگويد. بيا اينجا. من هم رفتم. به عنوان رئيس دفتر مشاوران يا دبير ستاد اقتصادي. اين ستاد اقتصادي را در رياست جمهوري مستقر كردند و من هم دبير آنجا شدم و گفتند جلسات هيات دولت را هم بروم. كه رفتيم و اجراي طرح ساماندهي را پيگيري كرديم.
فارس: ظاهرا خود دولت در اجراي اين طرح جديت كافي نداشت.
مظاهري: خيلي از مواردش اجرا شد. يعني نسبت به بقيه مصوباتي كه در كشور به صورت بسته درميآيد، خيلي از مواردش اجرا شد. يك بخشهاي بزرگي راجع به صادرات بود كه اجرا شد. يك بخش راجع به بيمهها بود كه اجرا شد و يك بخش هم در مورد تصميمات جبراني بود كه آن هم اجرا شد. يك محوريت آن هم اين بود كهمين كرده بود:" رشد اقتصادي شرط لازم و عدالت اقتصادي شرط كافي است". اين نكته به عنوان تك مضراب طرح ساماندهي بود. اين اصل قبول شد. و بعدا" هم در اصل 44 كه مقام معظم رهبري آن را ابلاغ كرد همين مفهوم با تعبير و كلمات متفاوت تصريح شد كه رشد اقتصادي و ايجاد ثروت و عدالت اقتصادي لازم و ملزوم هم هستند.
فارس: طرح ساماندهي شما با اصل دو گزارش قبلي متفاوت بود يا فقط آنها را با هم تلفيق كرده بوديد؟
مظاهري: نه. تفاوت كرده بود.
فارس: خيلي جالب است. زمان آقاي خاتمي، رئيس جمهور يك مدت سفت و سخت از شما حمايت كرد ولي بعد از كابينه جدا شديد. زمان آقاي احمدينژاد هم همين اتفاق افتاد كه البته بعد راجع به آن صحبت ميكنيم.چطور شد كه آقاي خاتمي در دور دوم رياست جمهوري به شما پيشنهاد وزارت داد؟
مظاهري: حدس ميزنم با توجه به نقش ستاد اقتصادي دولت در دور اول اين پيشنهاد را دادند. به هر حال خود ايشان ميتوانند كاملتر و صحيحتر جواب بدهند.
فارس: به هر حال اين جريانات برگي از تاريخ اقتصادي كشور ماست. اقتصاد كشور به خاطر همين اختلافات قفل شد. شما آن موقع چندين بار استعفا داديد.
مظاهري: اين داستان به شكل مشاوره در دوران آقاي خاتمي تمام شد و دوباره آقاي خاتمي انتخاب شد. در آن دوره انتخابات من حتي مرخصي گرفتم و رفتم در ستاد انتخاباتي و "گام دوم" را براي ايشان نوشتيم.گام دوم بحثهاي اقتصادي جديد تر و روشنتري داشت.
فارس: محور اين برنامه هم شما بوديد؟
مظاهري: من كمك كردم. مطالب را تنظيم كردم. بعد از انتخابات در انتخاب وزرا هم كمك كردم. روز آخر آقاي خاتمي گفت كه وزارت اقتصاد را هم خودت قبول كن.
فارس: مشكلي با آقاي نمازي پيش آمده بود يا به خاطر همان اختلاف نظرها از ايشان صرفنظر كرد؟
مظاهري: اين را من نمي توانم پاسخ دهم.
فارس: نوربخش را هم خودتان انتخاب كرديد؟
مظاهري: آن موقع رئيس كل بانك مركزي بود.
*** هيچ گاه از دست نوربخش استعفا ندادم
فارس: براي بار دوم شما انتخابشان كرديد؟
مظاهري: نه. با دولت كه رئيس كل بانك مركزي تغيير نميكرد.
فارس: شما از دست آقاي نوربخش چندين بار استعفا داديد.
مظاهري: نه. من هيچ وقت استعفا ندادم.
فارس: آن زمان خبرهاي زيادي منعكس شد كه شما استعفا داديد
مظاهري: شما هم اخيرا از اين خبرها در مورد من داديد.
فارس: هيچ موقع دوران آقاي خاتمي استعفا نداديد؟
مظاهري: با همديگر بحثهايي داشتيم. ولي يكبار هم اتفاق نيفتاد كه استعفا بدهم.
*** اوج اختلاف با نوربخش
فارس: آقاي نوربخش زماني كه رئيس كل بانك مركزي بود و شما وزير اقتصاد، در موضعگيريهايشان هميشه ميگفتند من با آقاي مظاهري همراهم و سياستهاي ايشان را قبول دارم ولي در عمل مخالف آن چيزهايي كه شما تاكيد ميكرديد عمل ميكردند. در جلسات هم همين طور به شما ميگفتند؟
مظاهري: نه. اينكه هميشه در جلسات خصوصي بگويند من قبول دارم، اين طور نبود. نه او اين طور بود نه من. با هم بحث هم داشتيم ولي صميميتمان هيچ وقت خدشهدار نشد. يادم نميآيد كه ايشان به من تندي و بياحترامي كرده باشد يا من به ايشان. اوج بحثي كه با هم داشتيم مربوط به زماني ميشود كه من مشاور بودم و جلسهاي براي طرح ساماندهي برگزار كرده بوديم. آنجا من يك مصوبهاي را مغاير با طرح ساماندهي تشخيص دادم و گفتم كه اين مغاير طرح است. ايشان گفت كه من اصلا طرح ساماندهي را قبول ندارم. من هم گفتم كه اينجا مرز ماست. اين مسئله را بايد با آقاي خاتمي صحبت كنيد. اگر اصل قضيه را قبول نداريد، مربوط به آقاي خاتمي ميشود ولي اگر تشخيص من را قبول نداريد ميتوانيم با هم بحث كنيم.
اين اوج اختلافي بود كه با آقاي نوربخش داشتيم. ضمن اينكه با هم بحثهاي فني و تكنيكي زياد داشتيم، موضعمان در مقابل ديگران مشترك بود.
فارس: چگونه آقاي مظاهري توانست با اكثر دولتها با گرايشهاي سياسي و اقتصادي متفاوت و گاها متضاد كار كند؟
مظاهري: دليل اين را بايد از خود همان دولتها پرسيد. شايد دليل اينكه دعوتم كردند اين بوده كه فكر كردهاند كاري بلدم كه ميتوانم كمكشان كنم. اولش هم خيلي به من اطمينان نداشتند و به مرور آشنا شدند و اطمينان كردند.
فارس: سياستهاي آقاي خاتمي به لحاظ تئوريك با سياستهاي آقاي احمدينژاد كاملا متفاوت بود.
مظاهري: آقاي خاتمي در دور اول ضمن اينكه همه آن آشناييها و همسايگي بين ما بود، مجموعه تيم ايشان به گونه اي نبود كه من بخواهم در حد عضو كابينه باشم. نهايت قضيه اين بود كه آقاي نجفي گفت من معاون سازمان برنامه شوم. آقاي نجفي هم روي شناخت قبلي كه از من در سازمان برنامه داشت فكر كرد كه ميتوانم كمكش كنم و البته بعد از اينكه به آقاي خاتمي گفته بود و از ايشان تأييد گرفته بود،
ولي وقتي كه مدتي با ايشان كار كردم احتمالا به اين نتيجه رسيدند كه بيشتر ميتوانم كمكش كنم. من در آن سه سالي كه از سازمان برنامه بيرون آمدم و مشاور آقاي خاتمي بودم، يك اتاق كوچك واقع در زيرزمين يكي از ساختمانهاي اطراف نهاد رياست جمهوري بود، كار كردم. البته اول كه مشاور ايشان شدم به طبقه فوقاني ساختماني در خيابان آفريقا رفتم ولي بعد از مدت كوتاهي به آقاي خاتمي گفتم كه اين ساختمان براي دولت لازم نيست. ايشان هم گفتند كه آن را بفروشيم و ساختمان كوثر را در محل نهاد رياست جمهوري بسازيم. آن ساختمان را فروختيم و اين ساختمان كوثر را كه الان آقاي سعيدلو در آن مستقر هستند ساختيم.
فارس:آقاي احمدي نژاد چگونه شما را پذيرفت؟
آقاي احمدينژاد هم اول من را قبول نداشت. حتي زماني كه معاون آقاي دانش جعفري شدم ايراد گرفتند كه چرا ايشان آمده است؟
فارس: روزي كه وارد دولت نهم شديد فكر ميكرديد كارتان به جايي برسد كه كنار گذاشته شويد؟
مظاهري: اصلا راجع به اين قضيه فكر نكرده بودم. در هيچيك از كارها نگران اينكه كار به كجا ميرسد نبودم. نگران اين بودم كه هر كاري را به نحو احسن انجام دهم، بعدش هر چه شد، شد.
فارس:البته بعدا راجع به اين مبحث مفصلا با هم صحبت خواهيم كرد. سوال اصلي ما اين بود كه آقاي مظاهري چطور توانست با دولت ميرحسين موسوي با گرايش و تئوري اقتصادي كاملا دولتي بنا به اقتضائات آن زمان، با دولت آقاي هاشمي رفسنجاني با گرايش اقتصاد آزاد با آن تئوريهاي اقتصاي كه آقاي نوربخش در مورد تعديل اقتصادي تعيين ميكرد، و دولت آقاي احمدينژاد كه تئوري آن بين اين دو بود و بيشتر گرايش به دولتي بودن دارد كار كند؟يا آقاي مظاهري خودش را تغيير داده و تفكرات و تئوريهاي اقتصادياش 180 درجه تغيير كرده يا اينكه، اين دولتها بودهاند كه به اين نتيجه رسيدهاند تئوريهاي آقاي مظاهري برايشان مناسب است؟
مظاهري: آن بخشي كه دولت به اين قضاوت رسيده يا نه، را بايد از مسئولان دولتها بپرسيد. در مورد خودم ميتوانم اين طور بگويم كه شما ببينيد مظاهرياي كه با دولت موسوي، هاشمي، خاتمي و احمدينژاد و حتي قبلتر از آن، در دولتهاي رجايي و مهدويكني كار كرده، حرفش عوض شده و پوستين عوض كرده يا اينكه يك حرف ثابتي داشته و دوراني كه اين حرف ثابت پذيرفتني بود ميگفتند بيا كار كن و برخي مواقع هم به اين نتيجه رسيدند كه اين حرف ثابت متناقض با سياستهاي آنهاست.
فارس: ولي زماني كه آقاي نوربخش رئيس كل بانك مركزي بود و شما وزير اقتصاد بوديد،سياست و نظر شما در مورد نرخ سود بانكي با سياستهايي كه الان در بانك مركزي داشتيد در تناقض است.
مظاهري: من اينجوري فكر نميكنم. آن موقع يك تورم يازده دوازده درصدي داشتيم و يك سود بانكي 24، 26 درصدي . من ميگفتم اين سود را پايين بياوريم و به 13، 14 درصد برسانيم. يعني تورم به علاوه حداكثر سه درصد. الان يك تورم 25 درصدي بلكه بيشتر داريم و يك سود بانكي 12 درصدي.
فارس: شما ميفرماييد نرخ سود بانكي هميشه بايد معادل نرخ تورم به علاوه سه درصد باشد؟
مظاهري: بله. من در آن دوران هم بحث ميكردم كه تورم شده 11 درصد، چرا سود بانكي بايد 26 درصد باشد؟ اين يك حاشيهاي است كه ارزش افزوده است و هميشه گفتهام كه بايد اين رقم معادل 3 درصد باشد.
فارس:خواندن علم اقتصاد تأثيري بر تغيير تفكرات و تصميمگيريهايتان نداشت؟
مظاهري: اگر تحصيل علم بر آدم تأثيري نداشته باشد كه ميشود سنگ. حتما آدم وقتي ميخواند و ميبيند، تجربهاش زياد ميشود و نظراتش هم تغيير ميكند. خدا كمك كند، اين تغيير نظرات در جهت رشد و تكامل ميشود نه در جهت عقبگرد.
فارس: الان تفاوتي در تئوريهاي خودتان نسبت به قبل از خواندن علم اقتصاد و آن زماني كه در وزارت اقتصاد سمت داشتيد، احساس ميكنيد؟
مظاهري:چرا كه نه؟! آدم اگر اين گونه نباشد مانند سنگ و چوب است. شايد يك بحث كليدي من اين باشد كه سود بانكي و تورم به هم ربط دارند و بايد يك حاشيهاي بين اين دو باشد. يكي ديگر از بحثها اين است كه اگر ميخواهيم كاري را انجام دهيم بايد تقدم و تأخر فعاليت هاي آن را طراحي و مديريت كنيم. مثلا قبل از اينكه مركز خدمات بازرگاني منحل شود و قبل از اينكه سياست تخصيص ارز و توزيع كالا متوقف شود و هر كسي هرچقدر ارز خواست بيايد بگيرد، بايد نرخ ارز را به نرخ متعادل بازار برسانيد. در شرايطي كه مثلا نرخ متعادل ارزدر بازار هر دلار حدود 140 تومان باشد،و نرخ ارز رقابتي هر دلار 60 تومان باشد، نبايد نظام تخصيص ارز منتفي شودو هر كس هر چقدر خواست دلار به قيمت 60 تومان بگيرد و در بازار آزاد به فروش برساند.
مديريت تقدم و تاخر حكم ميكند كه ابتدا نرخ ارز رقابتي به نرخ متعادل بازار برسد و بعد اين سياست آزاد سازي ارز انجام گردد و نظام تكنرخي بر قرار گردد. يكي از مهمترين بحثهاي من همين تصميمات جبراني بوده و هست. در اقتصاد زماني كه يك تصميم گرفته ميشود پيامدهايي به دنبال دارد. بايد عواقب و پيامدهاي منفي آن ديده شده و با دستاورد هاي مثبت اجراي آن تصميم جبران شود. اين مسئله را در طرح ساماندهي هم گنجانديم. كه مثلا 30 درصد از پول خصوصيسازي را به صندوق بيمه بيكاري ميداديم كه اين رقم صرف بيمه بيكاري كارگران بيكار شده بشود. اين كار انجام شد، خوب بود ولي بعد ديگر انجام نشد. در اين دولت هم انجام نميشود.
فارس: شما در زمان رياست كلي تان بر بانك مركزي در دولت نهم يكي از حاميان سيستم بانكي بوديد. ولي قبلا مخالف آن شديد.اين تضاد در تفكرات اقتصادي شما در دو دولت نيست؟
مظاهري: نه. حرف من عوض نشده ولي ممكن است كه الان من اين حرف را پختهتر ميتوانم بيان كنم. ارتباط نرخ سود بانكي و تورم نقطه ثابت بحث من است. چيزي كه تغيير كرده اين عددها و نسبتهاي آنها با همديگر است. آن زمان تورم در حد 11 درصد بود و بانكها به بخش تجاري تسهيلات با سود 26 درصد و به بقيه بخشها با سود 24 درصد ميدادند. اين فاصله مخربي بود.
آن زمان كه نرخ تورم 11 درصد بود اوراق مشاركت ميفروختيم 17 درصد. من تلاش كردم كه اين نرخ را به 5/15 درصد رسانديم و يك بار هم به اين نرخ رسيديم.
فارس: ولي استقبالي از اين اوراق نشد.
مظاهري: طبيعي است كه در ابتداي تغييرات استقبال كم باشد.
فارس: اگر آن زمان با نرخ تورم 11 درصدي از اين اوراق استقبال نشد چرا تا كنون كه نرخ تورم به بالاي 20 درصد رسيده باز هم نرخ سود اوراق مشاركت همان 5/15 درصد است؟
مظاهري: دفعه اول كه فروخته شد، در دور اول 45 درصد اوراق به فروش رفت و اين خوب است. آن 17 درصد خيلي بالا بود.
فارس: يكي از مسائلي كه در دوران آقاي خاتمي پيش آمد مباحث و اختلافات اقتصادي بين آقاي نوربخش، آقاي ستاريفر و شما بود. ريشه اصلي اين اختلافات اقتصادي از كجا نشأت ميگرفت؟
مظاهري: من يادم نميآيد آن موقع چنين چيزي مطرح شده باشد.
فارس:در مورد محتواي اختلافات بفرماييد.
مظاهري: ما با مرحوم نوربخش شايد در 95 درصد موارد اتفاق نظر داشتيم و به يك توافقات خوب و عملي و اجرايي هم رسيديم. يكي از اين توافقات هم اين بود كه رياست شوراي پول و اعتبار را از وزارت اقتصادي و دارايي به بانك مركزي منتقل كنيم.بعد از مذاكراتي كه داشتم يك توافقنامه حاوي 5 بند با آقاي نوربخش تهيه كردم و به آقاي خاتمي دادم. البته ايشان در جريان مذاكرات ما بودند ولي نهايتا مكتوب مذاكرات و توافقات را به ايشان دادم. آن زمان رئيس شوراي پول و اعتبار وزير اقتصاد و دارايي بود. من خودم به عنوان وزير امور اقتصادي و دارايي پيشنهاد دادم كه رئيس شوراي پول و اعتبار نبايد وزير اقتصاد و دارايي باشد بلكه بايد رئيس كل بانك مركزي باشد. همانطور كه در قانون پولي و بانكي هم اين طور آمده بود.
از طرف ديگر شوراي بورس در بانك مركزي است. رئيس آن هم رئيس كل بانك مركزي و دبيرخانه آن هم در بانك مركزي بود. من اين پيشنهاد را داشتم كه شوراي بورس به عنوان متولي بازار سرمايه اولا بايد متولي و هماهنگكننده آن وزير امور اقتصادي و دارايي باشد و ثانيا آن ساختار شوراي بورس هم ساختاري باشد كه كار سياستگذاري و كنترلي و حاكميتي انجام دهد.
فارس: در واقع قائل به جدا شدن مأخذ اجراي سياستهاي پولي و مالي بوديد؟
مظاهري: اين امر به اين شكلي كه ميگفتم تجلي پيدا ميكرد. علاوه بر اين پيشنهاد داده بودم كه دبير كل يا مدير بورس نبايد منتخب كارگزاران باشد. اينها بحثهايي بود كه تمام آن مورد توافق اطراف قضيه بود و نهايتا هم همين طور شد. شوراي بورس هم توافق شد از دبيرخانه بانك مركزي به وزارت اقتصاد و دارايي منتقل شود.
البته همان موقع هم شوراي بورس متشكل از 9 نفر بود و عملا 5 نفر از اين 9 نفر منتخب وزير اقتصاد و دارايي بودند. ولي مسئوليت آن با وزير دارايي نبود. اگر خود رئيس كل بانك مركزي را هم به عنوان منتخب وزير اقتصاد و دارايي بگيرم، ميشود 6 نفر از 9 نفر. البته من براي رئيس كل بانك مركزي شخصيت مستقلي قائل هستم. منهاي آن، 5 نفر از 9 نفر از وزير اقتصاد و دارايي حكم ميگرفتند و به شوراي بورس ميرفتند و بالنتيجه سكان كار دست وزارت اقتصاد و دارايي بود چون با 5 رأيي كه داشت ميتوانست نظرات خودش را آنجا اعمال كند. يكي از نمايندگان خزانهدار كل كشور بود كه آن زمان آقاي فاطميزاده اين سمت را داشت. يكي ديگر يكي از معاونين وزارت اقتصاد به انتخاب وزير اقتصاد و دارايي بود. سه نفر هم به پيشنهاد وزير دارايي و تصويب هيات وزيران به عنوان شخصيتهاي اقتصادي.
بالاخره هر رئيس و مسئولي وقتي چيزي ميخواهد از سازمانش كنده شود هم شخصي و هم سازماني روي اين يك مقدار مقاومت دارد . طبيعي هم هست كه اين طور باشد. اصل قضيه را قبول داشتند و جوري هم توافق كرديم كه اين كار انجام شود. رئيس كل بانك مركزي ديگر منصوب وزير دارايي نباشد. چون انتصاب وي با پيشنهاد وزير اقتصاد و دارايي و تصويب هيات وزيران و حكم وزير اقتصاد بود. اين را طوري تغيير داديم كه با پيشنهاد رئيس جمهوري باشد.
پيشنهاد ديگر اين بود كه رئيس مجمع عمومي بانك مركزي هم رئيس جمهور باشد. توافق ديگر هم در خصوص ارجاع اختيارات اجرائي شوراي عالي بانكها به هيات مديره بانك هابود كه در قانون تسهيل انجام شد. شوراي عالي بانكها در قانون اداره امور بانكها در اوايل انقلاب توسط شوراي انقلاب تصويب شده بود، عملا بدليل ضرورت جامعه آن روز يك هيات مديره مشترك براي همه بانكها گذاشتند و شوراي عالي بانكها عملا به معناي هيات مديره مشترك براي همه بانكها بود. وظيفه شوراي عالي بانكها طبق قانون اداره امور بانكها، عين عبارتي است كه در اساسنامه شركتها در قانون تجارت براي هيات مديره شركتها مينويسند. بنابراين شوراي عالي بانكها وظيفه هيات مديرهاي داشت ودر چنين ساختار سازماني، باهيات مديره بانكها بدليل مشترك بودنشان، نوآوري، خلاقيت و ابتكار و رقابت بيمعني بود. از آن بدتر اينكه رئيس كل بانك مركزي عملا رئيس هيات مديره بانكها بود و رئيس اين بدنهاي كه مسئوليت هيات مديرهاي داشت، رئيس كل بانك مركزي بود. بانك مركزي كه ميبايست بر عملكرد بانكها نظارت داشته باشد خودش رئيس هيات مديره بانكها شده بود و بالنتيجه نظارت بانك مركزي بسيار ضعيف شده بود.
اين 5 مورد را به عنوان 5 سرفصل با هم توافق كرديم. من نوشتم دادم به آقاي دكتر نوربخش - خدا رحمتش كند - امضا كرديم و به آقاي خاتمي داديم. ايشان هم نوشتند كه انشاءالله مبارك است و اين كار را بكنيد و از مسير قانونياش طي كنيد كه انجام شود. كاغذش هم الان حتما در بانك مركزي، وزارت اقتصاد و رياست جمهوري است.
براي طي مسير قانوني اين كار يك لايحه بازار سرمايه داديم. در آن لايحه تكليف بازار سرمايه را تعيين كرديم كه البته زماني كه آقاي دانش جعفري وزير شدند آن را از مجلس گرفتيم. خود من آن موقع معاون آقاي دانش جعفري بودم و در مجلس دفاع كردم ، شور دوم آن در مجلس تصويب شد و الان در حال اجرا است. هم مسئوليت آن به عهده وزير اقتصاد و دارايي قرار داده شد و هم اينكه نهاد نظارتي و نهاد اجرايي در سازمان بورس تفكيك شد كه الان هم اين طور است. آقاي صالحآبادي نهاد نظارتي شوراي بورس است و آن نهاد كارگزاران كه غير دولتي هم است، به عنوان نهاد اجرايي فعاليت ميكند.
خود شوراي پول و اعتبار در برنامه چهارم توسعه تنظيم و ابلاغ شد كه رئيس آن رئيس كل بانك مركزي شد و انتخاب و انتصاب آن هم به رئيس جمهوري سپرده شد. شوراي عالي بانكها در قانون تسهيل اعطاي تسهيلات منحل شد. يعني در سه جاي مختلف اين توافق انجام شد.
در اين زمينهها واقعيت اين است كه يك هماهنگي خوبي داشتيم. يك مسئله شايد يك مقدار براي ما محل بحث بود و الان هم من ديدم كه در بعضي از حرفهاي اين مدت هم مينوشتند كه مظاهري آن موقع ميخواست سود بانكي را پايين بياورد و الان ميخواهد بالا ببرد و موضعش را عوض كرده. نكتهاي كه شايد نتوانستيم به توافق با بانك مركزي برسيم و هميشه محل بحث بود همين بحث سود بانكي بود و مبناي تعيين آن بود.
يكي از پيشنهادات ما پايين آوردن نرخ اين اوراق يا اصلاح شرايط آن بود. اصلاح شرايط به اين معني بود كه كسي كه اوراق را ميخرد اگر خواست زودتر از سررسيد آن را بفروشد از طريق بورس عمل كند و ديگر اينكه اگر اوراق مشاركت با اين شرايط روزشمار به فروش ميرود به نحوي كه هر كس در هر لحظهاي ميتواند سود كاملش را بدون ريسك دريافت كند، در واقع سود به حساب جاري محسوب مي شود و بايد عدد سود پايينتر بيايد.
در اين موضوع وقت مشتركي گذاشتيم و بحث هاي مفصلي انجام شد و در نهايت در مفاهيم به توافق رسيديم. نكته ي باقيمانده تعيين زمان و نحوه ي اجراي آن بود. موضوع ديگري كه بحث مشتركي با بانك مركزي داشتيم بحث مبارزه با پولشويي بود. برخي دوستان دولت و بعضي از نمايندگان مشاركتي مجلس اين كار را به عنوان اقدامي در جهت ناامن كردن سيستم پولي كشور و مانعي براي ورود ارز به كشور مطرح ميكردند. بانك مركزي هم در ابتدا همين موضع را گرفت. مكاتباتش هم هست. نامه اول را در اين خصوص در دولت اول آقاي خاتمي و زماني كه مشاور بودم نوشتم. در اوايل، دولت و بالاخص بانك مركزي موافق نبودند و حتي بعضي از دوستان دولت اين پيشنهاد را به عنوان يك سوء نيت از طرف اينجانب يا اقدامي براي ضربه زدن به دولت ارزيابي و تحليل مي كردند. خدا توفيقش بدهد آقاي دكتررهبر خيلي در اين باره كمك كرد. من و ايشان يك حرف ميزديم. آقاي دكترنوربخش هم به جمع موافقان پيوست و مدافع پروپا قرص اين مطلب شد و الحق و الانصاف خيلي كمك كرد و خيلي از نقاط توفيق لايحه پولشويي كه آن موقع توانستيم به مجلس بدهيم ، به خاطر پشتيباني و حمايت بانك مركزي ازاين ايده بود. وقتي توافق حاصل شد و هر دو ما يك حرف زديم سرعت آن در دولت و مجلس خيلي زياد شدو در نهايت روز آخري كه من از دولت بيرون آمدم، شور دوم لايحه در مجلس تصويب شد.
فارس: اگر نرخ تورم 15 درصد بوده باشد، نرخ سود تعيين شده در آن زمان دقيقا متناسب با همين فرمول شما بوده. يعني نرخ تورم به اضافه 2 تا 3 درصد حاشيه سود.
مظاهري: در خصوص سود بانكي ما هميشه بحث داشتيم. به علاوه اينكه اين بحث در موضوع اوراق مشاركت هم اين گونه شكل گرفته بود.
يكي از پيشنهادات ما پايين آوردن نرخ اين اوراق يا اصلاح شرايط آن بود. اصلاح شرايط به اين معني بود كه كسي كه اوراق را ميخرد اگر خواست زودتر از سررسيد آن را بفروشد از طريق بورس عمل كند و ديگر اينكه اگر اوراق مشاركت با اين شرايط روزشمار به فروش ميرود به نحوي كه هر كس در هر لحظهاي ميتواند سود كاملش را بدون ريسك دريافت كند، در واقع سود به حساب جاري محسوب ميشود و بايد عدد سود پايينتر بيايد.
فارس:اين كه مربوط به نرخ سود سپرده است. بحث اصلي مربوط به نرخ سود تسهيلات بود.
مظاهري: بله. زماني كه قرار باشد با سپردهگذار با اين منطق برخورد شود با تسهيلاتگيرنده هم بايد با همين منطق برخورد شود. قاعدتا اگر قرار شد بانكي تسهيلات بدهد بايد بتواند بعد از برداشت حقالوكاله خود، با سپردهگذار با اين فرمول و منطق رفتار و اطمينانبخشي كند.
فارس:در مورد بخش بازرگاني هم وضعيت با بخش توليد فرق مي كرد.اين بخش به دليل شرايط خاص خود و به دليل سود ده بودن بايد هزينه بيشتري نسبت به ساير بخشها بپردازد.شما خودتان قائل به اين بحث نيستيد؟
مظاهري: سودده بودن بازرگاني محل بحث است. در فعاليتهاي بازرگاني يك موقع كاري انحصاري انجام ميشود. به اين شكل كه به يك نفر خاص اجازه واردات، توزيع، صدور، خريد يا فروش يك كالا داده ميشود و افراد ديگر چنان اجازههايي دريافت نميكنند. در اين شرايط ميتوان از آن فعاليت بازرگاني سود 30 درصد يا بيشتر هم كسب كرد. ولي در شرايط متعادل اقتصاد رقابتي، كارهاي بازرگاني و تجاري نميتواند 30 درصد سود داشته باشد.
فارس: اين شرايط در كشور ما وجود دارد؟
مظاهري: بايد به سمت برقراري چنين شرايطي حركت كنيم. يك موقع است كه راجع به كار درست صحبت ميكنيم و بايد به سمت آن حركت كنيم. يك موقع در خصوص وضع موجود صحبت ميكنيم. اين دو با هم متفاوت است. همين الان هم در كارهاي تجاري كه فضاي رقابتي براي آن وجود دارد 30 درصد سود قابل دستيابي نيست.
البته توجه داشته باشيد كه مقايسه مابهالتفاوت قيمت مبدا توليد با قيمت مصرفكننده با سود تجاري متفاوت است. ممكن است كه اين اختلاف قيمت 30 درصد يا حتي 100 درصد باشد. اين بحث نظام توزيع است و ايراد نظام توزيع با سود بخش بازرگاني دو مفهوم متفاوت است. روشن است كه هزينه آن را مصرفكننده ميپردازد. اما اين هزينه الزاما به جيب يك نفر نميرود. اين هزينه مبادله است و بخشي از آن حتي به صورت ضايعات كالا به مصرفكننده منتقل ميشود. مثلا ميوهاي كه سر جاليز يا درب باغ و مزرعه فروخته ميشود تا به ميدان ميوه و ترهبار و در نهايت به مغازه ميوهفروشي برسد دچار افزايش قيمت شديد ميشود. آن بحث نظام توزيع است كه بايد آن را جدا كنيم.
فارس: اين در يك شرايط ايدهآل است. ولي چيزي كه الان در كشور ما وجود دارد دولتي بودن بانكها است. بانكها يكي از ابزارهاي دولت هستند براي هدايت منابع. قاعدتا آن چيزي كه عقل حكم ميكند اين است كه منابع به سمت توليد و بخشهاي مولد هدايت شوند.اما در مورد تفاوت نرخ سود سپرده و تسهيلات كه شما فرموديد. در حال حاضر با توجه به استدلالي كه خودتان اشاره كرديد كار غيرمنطقي انجام ميشود. ما نرخ سود تسهيلاتي كه از مشتريان بانكها ميگيريم 12 درصد است اما نرخ سودي كه به سپرده گذار مي دهيم بسيار بيشتر از اين رقم است. نرخ سود سپردههاي كوتاهمدت يكساله 17 درصد است و ...
مظاهري: پيشنهاد من اين است كه آن روالي كه داشتيم دنبال كنيم.
فارس:ظاهرا نمي خواهيد دراين مورد توضيح بدهيد.اشكال ندارد.
مظاهري: شما يكدفعه رفتيد سراغ اين مباحث ...
فارس:همان زمان شما در يكي از جلسات سه بار به آقاي نوربخش نامه نوشته بوديد كه چرا استعفا نميدهي؟
مظاهري:اين از حرفهاي بي پايه اي است كه در آورده اند و آنقدر گفته اند كه باورشان شده است.بيشتر شبيه يك شوخي است. اين حرفها درست نيست. وزير اقتصاد و دارايي و رئيس كل بانك مركزي ممكن است كه يك وقتهايي بحثهايي هم داشته باشند و ممكن است كه رابطهشان به اين نقطه هم برسد كه اختلاف نظرشان زياد هم بشود، اما يك همچين رفتار غيرمعقولي كه يك وزيري سه بار در يك جلسه بگويد چرا استعفا ندادي انجام نشده و نمي شود. آن كس كه اين را نوشته، كاريكاتورش كرده.
فارس: تقاضا براي برداشت از خزانه و ممانعتهاي شما در زمان آقاي خاتمي هم داستاني شد.جريان چه بود؟
بحث تفكيك خزانه و سازمان برنامه بود. من همان موقع پيشنهاد دادم كه بياييم معاونت خزانه وزارت اقتصاد را به سازمان برنامه بدهيم. البته گفتم كه اين انتقال حتما لازم نيست به صورت فيزيكي باشد. به آقاي خاتمي پيشنهاد دادم كه همين الان آقاي فاطميزاده اينجا هستند. اين مسئله را مصوبه شوراي عالي اداري كنيم و به مجلس بدهيم تا حوزه خزانه به سازمان برنامه منتقل شود.
آن موقع مي گفتند مظاهري پولهاي خزانه را دارد ولي نميدهد. ميگفتند مظاهري پول دارد ولي پرداخت نميكند. در حاليكه آمار خزانه آماري است كه از زمان مرحوم داور - خدا رحمتش كند اولين كسي كه وزير دارايي بود زمان رضاخان و اين سيستم را بنا گذاشت - تا امروز آمار آن به ريال معلوم است. الان همه جا به ميليون ريال مينويسند خزانه هيچ وقت هزار يا ميليون ريال نمينويسد. در گزارشهايي كه ميخواهد به جاهاي خاص بدهد ممكن است بنويسد اما آمار خود خزانه جداولش به ريال است و تا آخر آن هم بايد به ريال بسته شود.
فارس:با اين احوال هيچ كس به اندازه شما از بسته شدن سازمان مديريت خوشحال نشد.
مظاهري: بهر حال آن موقع صحبت بود كه در خزانه پول هست ولي پرداخت نميشود. البته من آمار خزانه آن روز را دارم. سال آخر بود كه اين اتفاق افتاد. خيلي به آقاي فاطميزاده فشار آمد، مريض شد.كارش به بيمارستان كشيد.
فارس: سفر واشنگتن يادتان هست؟صبح روزي كه آقاي ابطحي نامه بركناري را به شما داد؟
مظاهري: همان روز نبود. دو سه روز قبل از آن بود.
فارس: اطلاع داشتيد؟
مظاهري: از چي؟
فارس:اين كه آقاي خاتمي شما و آقاي ستاريفر را با هم برداشتند.
مظاهري: آن روز صبح گفتند آقاي ابطحي دارد يك نامه ميآورد مجلس. اتفاقا من هم آن روز صبح در مجلس بودم. از مجلس بيرون ميآمدم گفتند كه چنين چيزي است. نوشته بودند ديگر ...
فارس: انتظار چنين چيزي را داشتيد؟
مظاهري: خبرش را شنيده بودم.
فارس: ظاهرا خود آقاي خاتمي هم دو سه مرتبه به شما و آقاي ستاريفر گفته بودند ...
مظاهري: خبرش رو شنيده بودم.
فارس: شما آقاي ابطحي را در اين موضوع مقصر مي دانيد؟
مظاهري: من از چشم كسي نميبينم.
فارس:نقش مشاركتيها در برداشتن شما چقدر بود؟آن موقع مشاركتيها خيلي سعي كردند كه شما را در اين اختلاف كنار بزنند تا آقاي ستاريفر مشاركتي جايگاه خودش را بيشتر حفظ كند. حتي بعد از بركناري شما و آقاي ستاريفر، خيلي سعي كردند كه آقاي ستاريفر را برگردانند.
مظاهري:فكر كنم اگر اين مطلب به درد مردم بخورد و خاصيتي داشته باشد يك روزي آقاي خاتمي مي گويد.كسي كه در جريان بحثها است آقاي خاتمي است. من سرم به كار خودم بود. هيچ موقع هم وارد اين تحليلها نشدهام و نميشوم.
اگر اين تكههاي تاريخ براي مردم مهم باشد بايد از آن منبعش پرسيد. من كه در همه جوانب كار نبودم .اصلا اهميت نميدادم .كار خودم را ميكردم و فكر هم نميكنم كه الان اين بحثها براي مردم مفيد باشد. اگر هم باشد كسي كه ميتواند همه اينها را بگويد و آدم صادقي هم هست، آقاي خاتمي است.البته بعد از آن من ملاقاتهايي با ايشان داشتهام و صحبتهايي هم كردهايم ولي من هيچ وقت وارد اين بحث نشدهام.
فارس: شما يك بار گفتيد كه رابطهتان با آقاي خاتمي به هم خورده.
مظاهري: بله. با آقاي خاتمي رابطه رئيس جمهور و وزيري به هم خورد. براي اينكه ديگر وزير نبودم. اما رابطه فردي در حدي كه دو انسان همديگر را ميشناسند و به هم احترام ميگذارند، هنوز باقي است.
فارس: آن موقع شما را بيشتر نماينده طيف راست در دولت اصلاح طلبان ميدانستند.
مظاهري: نميدانم. يعني به ذهنم هم نيامده كه اين چيزها را ياد بگيرم. البته اگر اين موضوعات را مهم مي شمردم ، شايد ياد ميگرفتم.
*** ناگفته هاي فوت نوربخش
فارس:در مورد فوت دكتر نوبخش نكته زياد مطرح شد، اينكه قلب ايشان با باطري كار ميكرد .اينكه دليل فوت ايشان توجه نكردن به دستور پزشكها بود و... مسائلي از اين دست، با توجه به اينكه شما با ايشان از نزديك در ارتباط بوديد بهتر اطلاع داريد.
مظاهري: باطري آن را نميدانم. ولي ناراحتي قلبي داشتند.
فارس:بحثي كه آن موقع مطرح شد اين بود كه قبل از فوت قرار بوده قلبش را عمل كند . دكترها هم به ايشان تذكر داده بودند كه بايد عمل كند ولي ايشان بخاطر مشغله كاري گوش نكرده بود.
مظاهري: ناراحتي قلبي داشتند، زمان آقاي مهندس موسوي عمل جراحي كردند.اينجا يكبار با مشكل مواجه شدند و به لندن رفتند. يادم هست در بيمارستان كرامول بودند. آن زمان من بنياد مستضعفان بودم. اتفاقا در همان دوره سفري براي من پيش آمد به عيادت ايشان رفتيم. داشتند استراحت ميكردند. تنها بودند ، داشتند قرآن ميخواندند. بعد از دوران نقاهتشان بود.
من مسئله پزشكياش را نميدانم. ولي تعبيري كه شنيدم اين بود كه دريچه قلبشان را عوض كرده بودند و اين دريچه ميبايست بعد از يك دورهاي عوض ميشد. بايد ميرفتند تست ميكردند يا دريچه را عوض ميكردند. ايشان به تاخير انداخته بودند. ولي از زماني كه من بنياد بودم تا آن زماني كه فوت شدند فكر ميكنم حدود 20 سال شد.
مظاهري: چطور شد، يعني چي؟
فارس:يعني اينكه شما قبل از آن وزير بوديد.خودتان در راس وزارت اقتصاد كار مي كرديد. خيلي تعجب داشت مسئوليت قائم مقامي وزارت اقتصاد را پذيرفتيد.در واقع نفر دوم وزارتخانه اي شديد كه خودتان قبلا در راس آن بوديد.
مظاهري: خوب. من هم از تعجب شما تعجب ميكنم. واقعا خدمت كردن و كار كردن كه عجيب نيست.
فارس: تصور اين بود كه آقاي دانش جعفري با انتخاب شما بخش عمدهاي از كارها را به شما بسپارد. با توجه به شناختي كه از روحيات دانش داشتيم تصور اين بود كه شما را به آنجا بردهاند تا محور باشيد. اما در اين دوران بر خلاف تصور، كمتر از شما خبري بود. نهايتا هم پست قائم مقامي را رها كرديد و مدير عامل بانك توسعه صادرات شديد.چرا سمت معاون وزير اقتصادي را پذيرفتيد ؟ چرا آنقدر كم رنگ بوديد؟
مظاهري:آشنايي من زماني كه در وزارت اقتصاد بودم با آقاي دكتر دانش جعفري عميقتر شد. به دليل دو سه كاري كه با مجمع تشخيص مصلحت نظام داشتيم. از همه مهمتر قانون سرمايهگذاري خارجي بود كه بالاخره در مجمع تشخيص تصويب شد. آقاي دانش دبير آنجا بود و رفت و آمدهايي كه داشتيم و كمكهايي كه به هم كرديم باعث شد تا اين كار را شكل بدهيم.فرصت خيلي مغتنمي بود. همچنين به دليل بحثهاي مربوط به اصل 44 كه در وزارت اقتصاد خيلي روي آن كار كرديم و تعامل خوبي هم با مجمع داشتيم يك دوستي و صميميت و همفكري با آقاي دانش شكل گرفت. حتي بعد از اينكه از دولت آقاي خاتمي بيرون آمدم، مشاور كميسيون اقتصاد كلان مجمع بودم كه ايشان هم دبيري آن را عهدهدار بودند. از من دعوت كردند به عنوان مشاور در جلساتشان شركت كنم و من هم رفتم. مجموعه اينها شرايطي را فراهم كرد كه منجر به اين دوستي و همفكري شد.
فارس: همان موقع براي تصدي پست وزارت يا رياست كلي بانك مركزي به شما پيشنهاد نشد؟
مظاهري: نه. براي بانك مركزي كه نبود. همان موقع كه آقاي احمدينژاد در حال تشكيل كابينه بودندبراي وزارت از خيليها دعوت كردند و برنامه خواستند. از من هم دعوت كردند و برنامه هم خواستند.
فارس: براي چه وزارتخانهاي؟
مظاهري:حالا ديگر گفتن آن ضرورتي ندارد. من هم با ايشان صحبت كليتري كردم ولي بالاخره كابينهشان را اين طور شكل دادند. به هر حال صميميتي كه بين من و آقاي دانش جعفري وجود داشت يكي از دلايلي بود كه من اين مسئوليت را قبول كردم. يكي ديگر از دلايل هم اين بود كه من در زمان وزارت اقتصاد در دولت آقاي خاتمي چند كار داشتم كه به نظرم ميرسيد نيمه تمام مانده. لايحه پولشويي را به مجلس داده بوديم و پس از رفت و برگشت، در شوراي نگهبان گير كرده بود.شور دوم لايحه پولشويي روز آخري كه من در دولت آقاي خاتمي بودم تصويب شد. يعني از زماني كه آقاي صفدرحسيني را معرفي كردند. روز يكشنبهاي بود كه يكشنبه بعد از آن رأي اعتماد به ايشان بود.
همان صبح هم ادامه شور دوم اين لايحه بود و من به مجلس رفتم. بعضي از نمايندهها گفتند تو هنوز هم در اين شرايط به مجلس ميآيي؟ گفتم خوب هنوز وزيرم و ميآيم. هنوز هم كه رأي اعتماد جديد داده نشده و در نتيجه من هنوز مسئوليت دارم. صبح رفتم مجلس. دستور جلسه آن روز، اول ادامه بررسي لايحه پولشويي شور دوم و بعد از آن رأي اعتماد به آقاي صفدرحسيني بود. دستور جلسه اول را من رفتم و دفاع كردم.يكي دو تا از نمايندهها هم پيشنهاداتي داده بودند كه خيلي پيشنهادات عجيبي بود.ماده يك لايحه پولشويي اين بود كسي كه عالما عامدا معاونت كند با كسي كه پولشويي ميكند مباشر است. يكي از نمايندهها پيشنهاد داده بود كه اين عالما عامدا حذف شود. حتي اگر بدون اطلاع و بدون علم در اين ماجرا درگير شود باز هم شريك جرم است. اين يعني هركسي كه با ديگري معامله كند و پولش از راه غيرقانوني بدست آمده باشد ولو اينكه طرف ديگر معامله از غيرقانوني بودن پول او اطلاع نداشته باشد باز هم شريك جرم است. در نتيجه آن اتهامي كه به من ميزدند و ميگفتند كه با اين لايحه ميخواهي امنيت سرمايهگذاري را در كشور از بين ببري درست ميشد. يعني هيچ دو نفري با هم معامله نميكردند. چون من اگر بخواهم خانه از شما بخرم حتما بايد بروم ببينم پولتان را از كجا آوردهايد.چون اگر اين پول خداي نكرده غيرقانوني باشد من هم شريك جرم ميشوم و اين كار را خيلي سخت ميكرد.
پيشنهاد بدتر از اين هم بود . اتفاقا وقتي اين پيشنهاد مطرح شد به آنها توضيح دادم اول قبول نميكردند بعد كه من رفتم دفاع كردم گفتند درست است و پيشنهادشان را پس گرفتند. در هر 8 ماده من دفاع كردم،بالاخره هر 8 ماده اين لايحه در شور دوم تصويب شد.
ساعت حدود 10 صبح بود كه آقاي ابطحي آمد و گفت آقاي خاتمي و آقاي صفدرحسيني دارند ميآيند. از من خواست كه يك مقدار ديگر آنجا بمانم. من هم گفتم تا همين جا هم پررويي كردم ماندم. ديگر نميمانم. و خلاصه بعد از اتمام شور دوم و قبل از آغاز جلسه رأي اعتماد از مجلس بيرون آمدم و رفتم دفتر. بعد از ظهر هم گفتند كه رأي دادهاند و بساطم را جمع كردم آمدم خانه.
من زماني كه با آقاي دانش صحبت كردم فكر كردم كه بروم وكارهاي اينجوري كه با كمي پيگيري اجرا ميشود را تمام كنم. قانون بازار سرمايه همان موقع تقديم مجلس شد و شور دوم آن در كميسيونها مطرح شد. ماليات بر ارزش افزوده تازه داشت راه ميافتاد. انگيزهام اين بود كه از تجربهاي كه در اين زمينهها داشتم استفاده كنم و كار را پيش ببرم. انگيزه ديگرم اين بود كه بالاخره آمدهام خدمت كنم. اينكه بروم در يك سمت پايينتر كار كنم هيچ وقت اذيتم نكرد و برايم مسئلهاي نبود.
فارس: چرا كم رنگ بوديد؟
مظاهري:كم رنگ نبودم. در خود وزارتخانه كمك خوبي به آقاي دانش جعفري ميكردم. مثلا كميسيون 251 به من سپرده شده بود. من بيشتر در آن دوره كارهاي داخلي وزارتخانه به اضافه چند كاري كه دستم بود انجام مي دادم.
فارس: چطور شد كه از آنجا رفتيد؟
مظاهري:زمينه بانك توسعه صادرات پيش آمد.البته همان موقع مسئوليت بانك توسعه اسلامي را هم به من دادند و به عنوان نماينده ايران در هيات مديره بانك توسعه اسلامي معرفي شده بودم. اما روزي پيش آمد كه بحث رفتن آقاي كهزادي از بانك توسعه صادرات به بيمه مركزي بود و اينكه چه كسي آنجا برود. فكر ميكنم آقاي پورمحمدي مطرح كرد. آمد گفت يك چنين زمينهاي براي كار اجرايي وجود دارد. ايده رفتن من به آنجا مطرح شد و من هم گفتم حرفي ندارم.
فارس:عجيب نيست شما قائم مقامي وزير اقتصاد را با مدير عاملي يك بانك رده چندمي عوض كرديد؟
مظاهري: نه. براي من اين مسائل اهميت نداشت. به نوعي بانك توسعه صادرات را هم خود من تاسيس كرده بودم. زماني كه در دوره آقاي عادلي دبير كل بانك مركزي بودم بانك توسعه صادرات را تاسيس كردم. نوشتههايش را هم خودم نوشتم و بردم تصويبش را گرفتم. آقاي كاكاوند هم اولين مدير عامل اين بانك بود كه از ايشان دعوت كرديم. يك طبقه از برج سپهر در اختيار ايشان قرار گرفت. آقاي سيف آن موقع بانك صادرات بود. لطف كرد و اين امكانات را گذاشت. من به بانك توسعه صادرات اعتقاد داشتم. بانك توسعه صادرات همان Exim Bank است كه ما لازم داريم و آن موقع نداشتيم.
من رفتم چون فكر كردم كاري است كه پايهاش را خودم گذاشته ام. آقاي كهزادي هم مسئوليت ديگر را قبول كرده بود. پيشنهادش مطرح شد و بنده هم قبول كردم. در مدت يك سالي هم كه آنجا بودم فكر كنم بانك توسعه صادرات جهش خوبي كرد. سرمايهاش افزايش پيدا كرد و الان هم آن روند را ادامه ميدهد.
مظاهري: جلسه بعد.
فارس: نه آقاي دكتر. اصل موضوع همين جاست.
مظاهري: ميدانم اصل موضوع است. اصل موضوع باشد براي جلسه بعد.
فارس:اگر اجازه بدهيد همين جلسه تمام مسائل را مطرح كنيم. شما ديدگاه آقاي دكتر احمدينژاد را در مورد سيستم بانكي ميدانستيد. ايشان از همان اول در سخنرانيهايشان سيستم بانكي را عامل اصلي مشكلات اقتصادي ميدانستند .عجيب بود آقاي مظاهري كه يك عمر در اين مجموعه بانكي و سياستهاي پولي و مالي كار كرده قبول كرد رئيس كل بانك مركزي شود؟
مظاهري: در مورد ديدگاههاي آقاي احمدينژاد دو چيز را ميدانستم. يكي ديدگاه او به سيستم بانكي، يكي هم ديدگاه ايشان نسبت به مسئولين قبلي دولت و دولت قبلي كه من هم جزء آنها بودم.
آقاي احمدينژاد ميدانست كه من آدم حزبي و گروهي نيستم. از زماني كه شهردار شده بود، خود ايشان شاهد بود كه من سعي ميكردم مثل رابطهاي كه با همه دارم يك رابطه فني و تخصصي و علمي و اجرايي و فارغ از بحثهاي گروهي داشته باشم.
زماني كه ايشان شهردار بود و من وزارت دارايي كار مي كردم، يكي از موضوعات مهم در دولت( كه هنوز هم بعضي وقتها پيش ميآيد اختلاف حساب دولت با شهرداري است) بده بستانها، طلب و بدهيها بود .
فارس: 300 ميليارد تومان هم همان جا مطرح شد؟
مظاهري: كدام 300 ميليارد؟
فارس:اختلاف در حسابهاي شهرداري.
مظاهري: نه. آن بحث حسابهاي داخلي شهرداري است و من در جريان آن نبودم. بحث ما طلبهايي بود كه شهرداري بابت كاربري از دستگاههاي دولتي دارد و طلبهايي كه دولت از شهرداري دارد.
شايد يادتان باشد زماني كه ايشان شهردار شده بود، منجر به اين شد كه ديگر شهردار در جلسات هيات دولت شركت نميكرد ولي براي ارتباط دولت با شهرداري و حل و فصل مسائل فيمابين من انتخاب شدم و من هم قبول كردم. جلسات زيادي هم با آقاي احمدينژاد داشتم. چند جلسه من رفتم دفتر ايشان. چند جلسه ايشان تشريف آوردند وزارت اقتصاد و با هم اين كار را پيش ميبرديم. صورتجلسه كرديم. گفتيم طلبها و بدهيها را ليست كنيم. آنهايي كه اختلافي نيست مشخص كنيم و آنهايي كه محل اختلاف است يك تيم بگذاريم ببينيم سر چه موضوعاتي است و بعد ببينيم چطور ميتوان آنها را تسويه يا تهاتر كرد.
اين رابطه ما واقعا مستقل از بحثهاي حزبي بود و آقاي احمدينژاد هم حتما اين را ميدانست و خودش هم قضاوت ميكرد. حتي زماني كه من از وزارت اقتصاد رفتم آقاي عارف ستادي را راهاندازي كرد به نام ستاد مقابله با حوادث غيرمترقبه. آن موقعي بود كه بحث زلزله مطرح شد. بعد از زلزله بم اين بحث مطرح شد كه بايد براي تهران فكري بكنيم. يك ستاد اين چنيني راه افتاد. مبناي قانوني محكمي هم پيدا كرد. من را هم دعوت كردند كه مسئول اين ستاد بشوم. مسئول ستاد در تشكيلات قانون استخدام كشوري هم سطح وزير تعيين شد.
در آن زمان من قبول نكردم. گفتم عضو ميشوم ولي دبير نميشوم. بدليل اينكه بايد در جلسه هيات دولت شركت كنم. عضو شدم و آقاي صادق بناب هم دبير آن شد. اولين جلسهاي كه در آن شركت كرديم من بحثي را مطرح كردم و گفتم كه آقاي شهردار كجاست؟ دعوت نكرديد؟ گفتند نه. دعوت نكردهايم. من هم گفتم بهرحال داستان زلزله يك بحث است و داستان اختلافات سليقه و گروه و حزب يك بحث ديگر . زلزله بيايد كه به اين چيزها نگاه نميكند. اگر در تهران زلزله بيايد شهردار تهران يكي از اركان مقابله است. اصلا قابل تصور نيست كه ما بگوييم برنامههاي عملياتي مقابله با زلزله را طراحي ميكنيم بدون اينكه شهرداري حضور داشته باشد. بدون حضور شهرداري مقابله با زلزله موضوعيت ندارد. آن موقع ديگر نگاه نميكنند كه چه كسي عضو كدام حزب است و چه كسي عضو كدام گروه. شهردار چه حزبي است و ديگري چه حزبي . بيشترين نگراني هم در مورد تهران بود كه الحمدلله تا الان خدا لطف كرده و نگذاشته كه اين اتفاق بيفتد.
آقاي عارف گفتند حرفت درست است. تو از طرف اينجا مامور، برو شهردار را دعوت كن. كه من گفتم باشد. تنها كسي كه در دولت قبلي هم اين امكان ارتباط را با آقاي احمدينژاد داشت من بودم. حتي بعد از رفتن از وزارت اقتصاد. رفتم زنگ زدم با آقاي احمدينژاد. دفترشان جلسه گذاشتم و گفتم كه قضيه اين طور است. همين حرف را به او هم گفتم. گفتم شما بايد در جلسات ستاد حوادث غيرمترقبه حضور داشته باشيد. هر جلسه ديگري را اگر نميرويد اين يكي را بايد بياييد. اين كار، كار شماست. نميشود شما يك كار مستقل انجام دهيد و دولت يك كار ديگر. لحظهاي كه در تهران زلزله بيايد - كه خدا كند هيچ وقت نيايد - امكان ارتباط برقرار كردن و هماهنگيها نيست ولو همدلي هم باشد. بايد يك كارهايي از قبل شده باشد. آن لحظه شرايط بحراني است.
خلاصه گفتم شما بايد در اين جلسات حضور داشته باشيد. ايشان هم قبول كردند. همان جا هم به من گفتند كه بيا كمكم كن و مشاور باش. من هم گفتم در اين يك ساله نميخواهم هيچ كاري بكنم. ولي همفكري ميكنم. جلسه بعد آقاي احمدينژاد را آنجا برديم. تشريف آوردند و همه هم استقبال كردند.اينطور شد كه آقاي احمدي نژاد عضو آنجا شد.
آقاي حسيني كه هنوز هم فكر كنم در شهرداري باشد مسئول حوادث غيرمترقبه شدند . خيلي كارهاي خوبي هم كردند.ايشان معاون شهرداري بود. خيلي آدم خوشفكر، باسواد و جوان و با ضريب هوشي بالايي بود.آقاي حسيني شكل اين ستاد را عوض كرد.
صادق بناب هم كه دبير اين ستاد شده بود مثل من اهل هيچ حزب و گروه و دستهاي نبود. به راحتي با شهرداري ارتباط برقرار كرد و الحمدلله بركات خوبي از اين كار حاصل شد.
ميخواهم بگويم آقاي احمدينژاد با شناختي كه از دولت قبلي ، عملكرد من و غير جناحي و غير سياسي بودن من داشت من را انتخاب كرد.
با آن شناخت و با شناختي كه از فكرهاي بانكي من خصوصا در دورهاي كه بانك توسعه صادرات بودم، من را دعوت كرد تا به بانك مركزي بروم، زماني كه بحث تحول بانكي شده بود.
شما ميگوييد چرا قبول كردي؟ او شناخت شخصي داشت. در دوره آقاي خاتمي و يك دوره دو ساله در دولت نهم. در بانك توسعه صادرات هم وقتي رفتم مواجه شدم با تعداد زيادي قول و قرار دولت ايران. اين قول و قرارها به دولتهاي كشورهاي ديگر داده شده بود . همهاش هم انجام نشده باقي مانده بود. آنهايي را كه انجام شدني بود و منطقي داشت به آنها شكلي دادم و به جريان انداختم. الان هم در حال اجراست. آقاي احمدينژاد بواسطه كاري كه در بانك توسعه صادرات انجام شد اعتماد پيدا كرد.علاوه بر آن با نظرات و ايده هايي كه در جلسات تحول بانكي و اصلاح ساختار بانكها مطرح مي شدآشنا شده بود. در مجموع به اين جمعبندي رسيد كه بنده را دعوت كند.
*** احمدي نژادبرنامه ام را براي بانك مركزي قبول كرد
فارس: از شما براي رياست كلي بانك مركزي برنامه هم خواست؟
مظاهري:وقتي كه از من دعوت كرد، دو برنامه چند صفحهاي به ايشان دادم.ايشان هم برنامه ها را خواند و قبول كرد.
فارس: در مورد نرخ سود بانكي نظرتان را صراحتا گفته بوديد؟
مظاهري: در برنامههاي پيشنهادي بود. كل برنامه وجود دارد.اصلا علت اينكه رياست كل بانك مركزي را قبول كردم اين بود كه برنامههايم را آقاي احمدي نژاد قبول كرد. وقتي اين را پذيرفت آقاي شيباني هم كارش را خاتمه داده بود. بنده هم گفتم با توجه به اين كه برنامه هايم را قبول كرديد ميپذيرم.
فارس: آقاي شيباني هم در جريان اين تغيير بود؟
مظاهري: بله.
فارس: مگر دليل برداشتن آقاي شيباني مقاومت ايشان در برابر كاهش نرخ سود بانكي نبود؟
مظاهري: من دليل آن را نميدانم. علت اين مسئله را يا خود آقاي شيباني بايد بگويد يا آقاي احمدينژاد.
فارس: پذيرفتن برنامه شما توسط آقاي احمدينژاد يعني تغيير 180 درجه اي سياستهاي ايشان نسبت به بانك.
مظاهري: نميدانم معني اين قضيه چيست.اين برداشت شما است.
فارس:شما بگوييد سياست آقاي احمدينژاد در مورد بانكها چه بود؟
مظاهري: خودشان بايد بگويند.
فارس: شما چه ارزيابي از نگاه ايشان داريد؟
مظاهري: در چه مقطعي؟ براي مقطع فعلي يا اول دولت؟
فارس: از همان ابتدا كه شما آمديد.
مظاهري:در ابتدا دولت يك جور بود. اما زماني كه به بنده گفت بيا ، گفتم كه مطالبم را مينويسم. مطالبم را نوشتم و به ايشان دادم، تاييد كردند. ما هم براي اجراي آن رفتيم.
فارس:اما هيچ وقت چه قبل از آمدن شما به بانك مركزي و چه بعد از آن، نظر آقاي احمدينژاد در مورد سيستم بانكي تغيير نكرد.ادبيات ايشان نشان مي داد .احمدي نژاد هميشه بخش عمده اي از مشكلات اقتصادي را ناشي از عملكرد ضعيف بانكها ميدانند.
مظاهري: برنامههايي را كه نوشتم به شما ميدهم. چيز محرمانهاي نيست. اين برنامه در حد سواد آن روزم كامل و قابل ارائه است. همان بستهاي است كه در مقياس كوچكتري در بانك توسعه صادرات آن را اجرا كردم و ايشان همان موقع هم حمايت كرد. واقعا اگر حمايت ايشان نبود هيچ كدام از آن كارها در بانك توسعه صادرات انجام نمي شد. كوچكترين آنها افزايش سرمايه بانك بود.
اين برنامه را هم كه دادم ايشان گفتند قبول است و ما هم رفتيم بانك مركزي و يا علي گفتيم.
فارس:يك تحليل در مورد آوردن شما به بانك مركزي فشارزياد نقدينگي و تورم بود.شايد در آن شرايط آقاي احمدي نژاد به اين نتيجه رسيده بود كه شما مي توانيد اين رشد نقدينگي را كنترل كنيد.
مظاهري: بله، اين هم بود. ولي توجيه اينكه چرا ايشان دعوت كرد؟ را از من نپرسيد. نميتوانم بگويم. از ايشان بپرسيد. در آن شرايط سياستهاي بشدت انبساطي كه من اسم آن را سياستهاي انبساط انفجاري يا انفجار انبساطي گذاشتهام، در دو سال اول انجام شد. عليرغم اينكه بعضي از اعضاي دولت كه مدعي اين سياست بودند تورمي بودن آن را نفي ميكردند، بعدا با آن مواجه شدند. نفي كردن واقعيت كه ممكن نيست. واقعيتهاي اجتماع چيزي است كه با نفي آن توسط افراد منتفي نميشود.
با نفي آنها تورم كنترل نشد. تورمي پيش آمد كه دامن همه را گرفت و مردم هم بيشترين صدمه را ديدند. بالاخص مردم كمدرآمدي كه همه اين كارها در واقع به خاطر آنها انجام شد.
آقاي احمدينژاد هم حتما متوجه اين شده بود. اما اين كه براي كنترل تورم اينجانب را انتخاب كردند، من نميتوانم بگويم آقاي احمدينژاد بايد بگويد. در مورد كنترل نقدينگي به بنده چيزي نگفتند اما در مورد كنترل و مهار تورم حتما جزء برنامهها و خواستههايشان بود. به آقاي احمدي نژاد گفتم كه دليل بزرگ اين تورم همان نقدينگي است كه در حال تزريق به اقتصاد است. گفتند اگر دليلش اين است بايد كنترل كنيم.
البته آن مقطع كه من به بانك مركزي رفتم در داخل دولت ذهنيت اين بود كه تورم ربطي به نقدينگي ندارد.
فارس: معتقد به تورم وارداتي بودند؟
مظاهري: نه. اصلا آن موقع هنوز كالاهاي وارداتي هم گران نشده بود. در چند ماهه اخير اين جوري شد.
فارس: اما سال گذشته آقاي داودي در يكي از سخنراني هاي خود دليل عمده تورم موجود را وارداتي عنوان كرد.
مظاهري: مرداد و شهريور 86 تورم وارداتي معني نداشت. از بهمن و اسفند يا ماههاي اول سال 87 اين مسئله معني پيدا كرد. آن موقع سوخت و مواد غذايي افزايش چنداني نداشت. آنها تحليلهاي ديگري ميكردند. ميتوانيد پاي صحبتهاي آقاي داودي بنشينيد و از ايشان بپرسيد. ولي آقاي دكتر داودي به عنوان مغز متفكر اين بحث رابطه بين نقدينگي و تورم را نفي ميكردند . آقاي احمدينژاد هم قضاوتي در اين موضوع نداشتند كه واقعا بايد آن را نفي كرد يا نه. ولي ميدانستند كه تورم را بايد كنترل كرد.
فارس: فكر نميكنيد در كنترل نقدينگي دچار افراط و تفريط شديد؟
مظاهري: نه دچار افراط نشديم. من هنوز هم از كاري كه انجام شد دفاع ميكنم.در شرايطي آقاي داودي و بعضي دوستان ديگر رابطه بين نقدينگي و تورم را نفي ميكردند بعد از انكه ما تصوير روشني از رشد نقدينگي و دليل اصلي ان كه اضافه برداشت بانكها از بانك مركزي بود نشان داديم اين حرف مطرح شد كه جلوي آن را بگيريد. به طور خاص آقاي دكتر شرافت و آقاي داودي (در حد كمتر) گفتند جلوي اين مسئله را بگيريد. ديگر به بانكها پول ندهيد و اين پولي را هم كه دادهايد همهاش را پس بگيريد. يعني همان 6 هزار ميليارد تومان اضافه برداشت بانكها از بانك مركزي.اين اضافه برداشت تا پايان سال به 8 هزار ميليارد تومان رسيد. با كنترلهايي كه ما ايجاد كرديم روند روبه رشد اضافه برداشتها تا حدودي كنترل شد و از 6 هزار ميليارد تومان وسط سال به 8 هزار ميليارد تومان در پايان سال رسيد. يعني فقط 2 هزار و 200 ميليارد تومان اضافه شد.
نكته اين بود كه آقاي شرافت و دوستان همفكر ايشان ميگفتند كه اين 8 هزار ميليارد تومان را هم از بانكها پس بگيريد و بانكها خودشان بروند هر طوري كه ميخواهند مسئله را حل كنند.
فارس:اين سياست كه خيلي سختتر از آن چيزي بود كه شما در نظر داشتيد و اجرا كرديد.پس گرفتن 8هزار ميليارد تومان از بانكها كار ساده اي نيست.فعاليت انها را قفل مي كند.
مظاهري: حتما همين طور است. ما يك سياست انبساطي متعادل را اجرا كرديم. 6 هزار ميليارد تومان وسط سال1386 به مبلغ 8 هزار و 800 تا در انتهاي سال رشيد. اين رقم تا زماني كه بنده از بانك بيرون آمدم 13 هزار ميليارد تومان شد. البته آقاي صمصامي ميگفت اين رقم 8 هزار ميليارد تومان بوده كه شده 20 هزار تا. او با يك محاسبه ديگر ميگفت. در واقع خطهاي اعتباري را هم وارد اين بحث ميكرد. مهم نيست. چه 8 هزار آقاي صمصامي كه شده باشد 20 هزار و چه 6 هزار تاي اضافه برداشت كه شده باشد 13 هزار، ما يك سياست انبساطي متعادل و متناسب با نياز و تعهدي كه نظام بانكي به مردم در داخل و خارج داشت دنبال كرديم، البته با يك انضباط مشخص.
فارس: در ابتداي سال چقدر بود؟
مظاهري: تا آنجا كه به ياد دارم، اول سال 1386، حدود 3 هزار و 700 ميليارد تومان بود.
فارس: با روندي كه خودتان گفتيد رشد اضافه برداشتها از خزانه بانك مركزي در نيمه دوم سال يعني با ورود شما به بانك مركزي بيشتر شده.
مظاهري: بله. اين مسئله تازه به مرحله رشد فزاينده خود رسيده بود.ابتداي رشد تصاعدي آن بود. تازه شيب منحني آن زياد شده بود . بهر حال شيبي كه آنها پيش گرفته بودند اگر جلوي آن گرفته نميشد حتما تعداد بسيار زيادي از مردم به دليل تورم ناشي از آن رنج ميبردند.
من اين منحني و روند قبل و بعد آن را با توجه به اقداماتي كه در حال اجرا بود در قالب جداول و نمودارهايي تهيه كردهام و الان هم موجود است.
اين كار چند مرحله داشت. يك مرحله اين بود كه رابطه نقدينگي و تورم نفي ميشد. مرحله بعد زماني بود كه رابطه نقدينگي و تورم مشخص شد و رشد نقدينگي هم نشان داده شد. شايد اولين بار من اعداد اين رشد را درآوردم. هم در دولت گفتم و هم در مصاحبه گفتم كه 70 هزار ميليارد تومان نقدينگي به 140 هزار ميليارد تومان رسيده است.
70 هزار ميليارد تومان نقدينگي ظرف 40 سال ايجاد شده بود و 70 هزار ميليارد تومان ظرف دو سال. در دوره اول يعني از زماني كه بانك مركزي تاسيس شد، انقلاب داشتيم، جنگ داشتيم، زمان شاه نفت 2 دلاري شده بود 12 دلار. تورم 12 درصدي سالهاي 52 تا 57 بوده، تورم انقلاب، تورم جنگ، تورم بازسازي كشور، سياستهاي اصلاح ساختاري و تغيير نرخ ارز همگي با هم جمع شده و در مردادماه 84 تبديل به حدود 70 هزار ميليارد تومان نقدينگي شد.اين رقم در مردادماه 86 تبديل به حدود 140 هزار ميليارد تومان شده است.
ادامه اين روند هم با شيبي كه گرفته بود در آخر سال 86 به بيش از 300 هزار ميليارد تومان ميرسيد. منحني و محاسبات اقتصادي چنين رقمي را نشان ميداد. بر اساس محاسبات دقيق اگر روند قبلي ادامه پيدا مي كرد انتظار تورمي فزاينده با همه تبعات قابل پيش بيني و فروپاشي اقتصادي را بايد مي داشتيم.
عمده اين نقدينگي هم به دليل اضافه برداشت بانكها از بانك مركزي و تسهيلات دهي آنها ايجاد مي شد.
فارس:بانك مركزي دلارهاي نفتي را به بانكها ميداد؟
مظاهري: نه. اصلا به دلار نفتي ربطي ندارد.
فارس: پس اين نقدينگي را چطور به بانكها ميداد؟
مظاهري: بانك مركزي نقدينگي ايجاد ميكند. تعبير من در مورد خلق پول بانك مركزي اين است. بانك مركزي براي ايجاد پول نياز به جذب سپرده ندارد. بانكها در خلق پول عين سد كرج يا زايندهرود عمل ميكنند. پشت سد آب جمع ميشود و به اندازهاي كه جمع ميشود با يك نسبتي از زير آن خارج ميشود. اگر آبي پشت آن جمع نشود هيچ موقع از زير آن هم خارج نميشود.
اما چشمه نياز به جمع شدن آب در جايي ندارد. از زير زمين ميجوشد. هر چقدر آب از دل زمين ميجوشد به ميزان آب روي زمين اضافه ميشود.
به همين دليل پولي كه بانك مركزي ميدهد مثل آب چشمه است. اضافه ميشود. بدون اينكه لازم باشد از جايي گرفته باشد.
تعبير ديگر من اين است كه هر كدام از انسانها جلوهاي از خلاقيت خدا هستند. و جلوههايي از ويژگيهاي او را دارد. بانك مركزي يك سازماني است كه بلاتشبيه و در يك مقياس كوچك اگر بخواهيم فرض كنيم، در نظام اقتصادي داراي جلوه اي از خلاقيت خداوند است "فاذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون". به محض اينكه ميگويد باش ميشود. بايد در بانك مركزي فعاليت كنيد تا آنرا لمس كنيد.
فارس: يعني اين پول وجود خارجي ندارد.
مظاهري: اصلا پرداخت پول توسط بانك مركزي نياز ندارد. نياز به سپرده قبلي ندارد. ولي بانكهاي تجاري و تخصصي بايد سپرده داشته باشند. بانكها مثل كارخانه هستند.
فارس: مگر اين بانكها پول نميخواهند؟
مظاهري: خلق پولي كه توسط بانك مركزي صورت مي گيرد احتياج به پشتوانه ندارد. فقط يك اراده ميخواهد. اين ويژگياي است كه بانكهاي مركزي دنيا همه دارند. هر كشوري در دنيا يك بانك مركزي دارد. آن بانك مركزي هم اين ويژگي را دارد.
فارس: اين خلق پول نبايد قاعده داشته باشد؟
مظاهري: هر كس در هر جايي كه تواني دارد يك قاعدهاي هم دارد كه بايد آن را رعايت كند.
بانك مركزي اين توان را دارد. به همين دليل بانك مركزي حساس است. بنابراين نبايد غيرما وُضع از اختيارش استفاده كند. ولي اين اختيار را دارد. هيچ چيز هم نياز ندارد. اين ويژگياي است كه بانكهاي مركزي دارند.
الان به آقاي بهمني بگوييد هزار ميليارد تومان بايد در حساب فلان فرد باشد. همين الان به حساب ميآيد. اصلا احتياجي ندارد كه پولي در بانك مركزي سپردهگذاري شود. به محض اينكه ايشان تصميم بگيرد، ابلاغ كند و دكمه را بزند هزار ميليارد تومان به حساب فرد منتقل مي شود.
اين ويژگي بانك مركزي است. اگر چنانچه بانكداري الكترونيكي باشد اين هزار ميليارد تومان در كامپيوتر وارد مي كند و دكمه را فشار ميدهد و انجام ميشود. ولي من اين را زماني خودم لمس كردم كه بانكداري الكترونيك نبود. همين كاغذها بود. مهر را كه روي كاغذ ميزنند، ميشود هزار ميليارد تومان پول.
*** دليل اضافه برداشت بانكها
فارس:دليل اضافه برداشت بانكها چه بود؟
مظاهري: 6 هزار ميليارد تومان اضافه برداشت بانكها از بانك مركزي ناشي از تعهداتي بود كه بانكها براي دادن اعتبار به مردم داشتند. اين تعهدات از منابع خودشان بيشتر بود. كمبودش را از بانك مركزي جبران مي كردند. بانك مركزي هم طبق روال و قاعدهاي كمبود اعتبار بانكها را تامين ميكند.
فارس: به هر حال اضافه برداشت هم قاعده و قانون دارد.
مظاهري: بله. به اضافه اينكه يك پارامتر بازدارنده دارد. بانكها بايد به ازاي اين اضافه برداشتها به بانك مركزي 34 درصد جريمه پرداخت كنند. ميگويد بانكي اگر با كمبود اعتبار مواجه شد ميتواند از بانك ديگري قرض كند، ميتواند تبليغ كند و از مردم سپرده ويژه بگيرد. همين تبليغاتي كه براي جذب سپردههاي ويژه انجام ميدهند. آنجايي كه ديگر نتوانستند از جاي ديگري تامين كنند ميتوانند از بانك مركزي بگيرند كه البته هزينه آن بالاتر از همه است. نرخ اين اضافه برداشت در همه جاي دنيا آن قدر بالا است كه هيچ بانكداري نگيرد مگر اينكه براي رفع نيازهاي خيلي فوري و حاد باشد.
حالا چه شد كه اين وضعيت پيش آمد و بانكها به صورت نامحدود به برداشت از خزانه بانك مركزي روي آوردند. وضعيت بانكها مانند افرادي شده كه در جهنم هستند و ميگويند "هل من مزيد". هر چقدر ميگوييم تمام شد ميگويند باز هم اگر پول داريد بدهيد. حالا نميدانند اگر باز هم بگيرند دارند آتش جهنم را تندتر ميكنند.
علت افزايش اضافه برداشت ،مجبور كردن بانكها به دادن تسهيلات بود. توجه نكردند كه آيا بانكها براي اين كار منابع دارند يا خير. زماني كه بانكها شروع به پرداخت تسهيلات كردند، پول كم آوردند و زماني كه كم آوردند سراغ بانك مركزي آمدند.به همين دليل 3 هزار ميليارد تومان به 6 هزار ميليارد تومان رسيد و هر روز هم درخواستها براي اضافه برداشت زياد مي شد.
يكي از چيزهايي كه براي من بسيار مهم بود و به آن توجه ميكردم اين اضافه برداشتها بود.هر روز آمار ميگرفتم . با توجه به روند اين اضافه برداشتها توضيح دادم كه اگر اين روند با همين منوال پيش برود تا آخر سال ميزان اضافه برداشت بانكها به 40 هزار ميليارد تومان خواهد رسيد. البته آقاي صمصامي ميگفت الان به 20 هزار ميليارد تومان رسيده و ما ميگوييم به 13 هزار ميليارد تومان. ما اضافه برداشتها را ميگوييم. آنها يك خط اعتباري ديگر هم دارند كه آن را هم اضافه ميكنند.
به هر حال اگر به اين عدد ميرسيديم با وجود اينكه بانكها پول را تقسيم ميكردند اين پول خودعامل افزايش نقدينگي ميشد و به حدود 300 تا 320 هزار ميليارد تومان ميرسيد.
فارس: در برنامه اخير بانك مركزي 4 راه حل براي كاهش ميزان اضافه برداشت بانكها ارائه شد. نظرتان در مورد توانايي اين راهكارها براي مقابله با مشكل فعلي نظام بانكي چيست؟
مظاهري: اينها دو بحث است. يكي اينكه به هر حال بانكها دچار چنين مشكلي شدند. البته جلوي بدتر شدن اين مشكل را گرفتهايم. دليلي هم كه اضافه برداشت از 6 هزار ميليارد تومان به 8 هزار ميليارد تومان رسيد اين بود كه بانكها منابع نداشتند كه كارهاي جاريشان را انجام دهند و اين كارها متوقف بود. پول نداشتند كه به ما بدهند و اسكناس بخرند تا شب عيد در شعبشان به مردم پول بدهند. اگر اين پول را نميداديم و اين رقم به 8 هزار ميليارد تومان افزايش پيدا نميكرد بانكها با كمبود منابع پولي مواجه ميشدند .اين مشكل حتي در تامين اسكناس مورد نياز شب عيد مردم هم خودش را نشان مي داد.
سكه هم يادتان هست. اوايل اسفند 86 در يك دوره چند روزه قيمت سكه به 300 هزار تومان رسيد. ما كه سكه كم نداشتيم. من در يك دوره دو سه ماهه 2 ميليون و 500 هزار سكه زده بودم. چون دولت قرار بود 200 هزار تومان عيدي كاركنان را سكه بدهد. ما هم يك مقدار طلا داشتيم. رفتيم سكهها را زديم تا اگر خواستند به كارمندها سكه بدهند به اندازه كافي موجود باشد. بعدا گفتند اين تصميم منتفي شده و پول ميدهيم.
ما به اندازه كافي سكه داشتيم و در آن زمان اصلا بحث كمبود سكه و طلا مطرح نبود. اما بانكها ميبايست به ما پول ميدادند و سكه را ميگرفتند تا به مردم بدهند. پول اين كار را هم نداشتند. بعد من آمدم گفتم فشار عرضه و تقاضا نبايد باعث افزايش قيمت شود. بهرحال سكه ها را به بانكها دادم .
فارس :به چه ميزان؟
مظاهري: 120 ميليارد تومان سكه به بانكها داديم. پولش را هم نگرفتيم. بعدا 40ميليارد تومان آنرا گرفتيم و 80 ميليارد تومان آرا هم جزء اضافه برداشتها گذاشتيم. زماني كه سكه را داديم و فروختند، پولي را كه از مردم گرفته بودند صرف تعهداتشان كردند و دوباره به مردم دادند. اين جور نبود كه همه پولشان را به ما بدهند.
فارس:تعهدات بانكها و اضافه برداشتشان از بانك مركزي از كجا ناشي شد؟ اجبار دولت يا عملكرد نامناسب خود آنها؟
مظاهري:هر دو. اجبار دولت و سقف بالاي تعهداتي كه بانكها براي خود ايجاد كرده بودند. سررسيد اعتبارات اسنادي بانكها هم نزديك شده بود. خيلي از اين مسائل ناشي از سررسيد اعتبارات اسنادي بانكها بود . الان هم همين اتفاق در حال رخ دادن است. بانك اعتبار اسنادي باز كرده. كالا از خارج آمده و بايد ارز را به فروشنده بدهد. از كجا بايد ارز بخرد؟ از بانك مركزي. چه جوري؟ ريال را بايد يا از مشتري بگيرد يا خودش بياورد به ما بدهد و ارز را بگيرد به مشتري خارجي بدهد. بانك ميآيد ميگويد ما ريال نداريم. ارز را به ما بده اما ريالش را از ما نگير. ما هم گفتيم نميشود، بايد ريالش را بدهيد. به سختي جلوي بانكها ايستاديم. بعضي از بانكها تعهداتشان به روز چهاردهم رسيد.يعني زماني كه ديگر نكول ميشد، آن موقع به آتها پول داديم. قريب 800 ميليارد تومان براي اسكناس شب عيد به بانكها پول داديم كه پول آن را هم نگرفتيم.از آن 8 هزار و 800 ميليارد تومان 800 ميليارد تومان فقط اسكناس شب عيد بود. حدود هزار و 700 تا دو هزار ميليارد از آن ارزي بود كه به بانكها داديم و ريالش را هم نگرفتيم .براي اينكه بتوانند از پس اعتبارات اسناديشان بر بيايند.
اينكه چرا اين تعهدات ايجاد شد دليلش همان است كه من براي آقاي احمدينژاد نوشتهام. من اسم آن را "يك اشتباه كوچك بزرگ" گذاشتهام.
*** اشتباه "كوچك بزرگ"
فارس:به چه معني؟
مظاهري:اشتباه كوچك بزرگ هماني بود كه من روزهاي اولي كه به دولت رفتم با آن مواجه شدم. آقاي احمدينژاد در يك جلسه هيات دولت گفت كه مانده اعتبارات بانكها 140 هزار ميليارد تومان است و دو بار در سال ميچرخد، با اين حساب نقدينگي ميشود 280 هزار ميليارد تومان. 70 هزار ميليارد تومان از اين رقم را اينجا كه ما ميگوييم بدهيد و 210 هزار ميليارد تومان را بانكها هر كاري كه خودشان ميخواهند بكنند.
بعد من در مورد اين مسئله يكي دو با مصاحبه كردم. گفتم اولا دو بار در سال نميچرخد. ايشان ميگفت: "دو بار در سال ميچرخد. فلان كس فاميل ماست، همسايه ماست از بانك پول ميگيرد و دو بار در سال ميچرخاند."
من گفتم اينكه فاميل شما مثلا 10 ميليون تومان از بانك وام ميگيرد و دو بار در سال ميچرخاند يك بحث است، 140 هزار ميليارد تومان مانده بدهي مردم به بانكها يك بحث ديگري است. اين دو بار در سال نميچرخد. من يك رودخانه كشيدم گفتم اين 140 هزار ميليارد تومان. اين ميزانش معوق است كه اصلا نميچرخد. رودخانه يك مقدار باريكتر شد. اين قدرش بدهي دولت است. يه خورده باريكتر شد. اين قدرش سود سالهاي آتي است. يك مقدار باريكتر شد. اين قدر چيز ديگر، اين قدر چيز ديگر ... همه اينها را پاي تخته كشيدم. هر انشعابي كه از اين رودخانه بيرون ميآمد، كوچكتر ميشد. در نهايت ماند 18 هزار و 500 ميليارد تومان.
30 هزار ميليارد تومان سرمايه در گردش واحدهاي توليدي موجود بود كه آنجا ما بحث واحدهاي موجود و اشتغال موجود را مطرح كرديم. اينها ميگفتند نه از واحدهاي موجود بگيريد و بدهيد به واحدهاي جديد.
فارس: منظور بنگاههاي زودبازده بود؟
مظاهري: بله. آقاي احمدينژاد ميگفت ايرانخودرو. ميگفت چرا 3 هزار ميليارد تومان دست ايرانخودرو است. ما ميگفتيم 3 هزار ميليارد تومان دست ايران خودرو است، الان نميشود اين ميزان پول را از اين شركت پس گرفت. وقتي ماشينش را فروخت پول بانك را پس ميدهد. ولي بايد دوباره بگيرد و ماشين توليد كند. مگر اينكه سرمايهاش اضافه شود يا اتفاقات ديگري بيفتد كه در طرح نجات بود.
ولي استدلال اين بود كه اين پول دو بار در سال ميچرخد. با اين فرض 70 هزار ميليارد تومان تعهد جديد براي بانكها ايجاد كردند. در حاليكه 18 هزار و 500 ميليارد موجودي آنها بود.
اين اعداد را كه ارائه دادم گفتند اين عددها قابل بحث است. گفتم خوب بحث ميكنيم. البته الان آن گزارش را در قالب يك اسلايد به صورت دقيق و با نمودار و تجزيه و تحليلهاي قابل ارائه درآوردهام.
در كميسيون نظارت هم اين بحث را مطرح كرديم. در باره تمام موارد بحث كرديم. در مورد ميزان سود سالهاي آتي، معوقات و همه نكاتي كه در آن وجود داشت بحث كرديم و محاسباتمان را ارائه كرديم. بعد كم و زياد شد . گفتيم عددش را درست ميكنيم . در نهايت رسيديم به 19 هزار و 500 ميليارد تومان.
يعني توان اعطاي تسهيلات جديد بانكها 19 هزار و 500 ميليارد تومان بود ولي در مقابل 70 هزار ميليارد تومان براي آنها تعهد ايجاد كردند. اين بود داستان "اشتباه كوچك بزرك".
درجلسه كميسيون نظارت مسولين گفتند 19 هزار و 500 ميليارد تومان منابع بانكها است كه سالي دوبار مي چرخد .اعدادي كه من بدست آورده بودم را يك مقدار كم و زياد كرده بودند.آقاي احمدينژاد بود. من در همان جلسه گفتم. بقيه هم بودند. گفتم به خاطر هزار ميليارد تومان هيچ معاملهاي را به هم نميزنم. هزار ميليارد تومان كه در بين اين ارقام، عددي نيست. قبول؛ همان 19 هزار و 500 كه شما ميگوييد. چون بحث ما اختلاف بين 18 هزار و 500 با 19 هزار و 500 نيست. 500 ميليارد تومان هم به آن اضافه كنيد، 20 هزار ميليارد تومان. مبنا را 20 هزار ميليارد تومان بگذاريد. چرا 70 هزار ميليارد تومان گذاشتهايد؟
قبول كنيد.اختلاف بر سر 18 هزار و 500 يا 19 هزار و 500 ميليارد تومان من از يك طرف و از طرف ديگر 280 هزار ميليارد تومان آقاي داودي بود كه مي گفت بانكها ميتوانند ورام بدهند. اين 280 هزار ميليارد تومان اشتباهي است كه متوجه نيستند چه ابعادي دارد . اشتباه كوچكي بود كه ابعاد بزرگي به همراه داشت.
فارس:مناقشه اصلي شما با وزارت كار در باره ميزان تسهيلات پرداختي بانكها به بنگاههاي زود بازده در مقايسه با كل تسهيلات پرداختي آنها است. چقدر از تسهيلاتي پرداختي بانكها مربوط به بنگاههاي زودبازده بود؟غير از بنگاههاي زودبازده، جاهاي ديگري هم بانكها مجبور به وام دادن بودند؟
مظاهري: ليست اين موارد موجود است.
فارس:اگر نمي خواهيد آمار بدهيد برويم سراغ مبحث اختلافات شما با آقاي صمصامي.مبناي اختلاف شما با ايشان چه بود؟
مظاهري: كدام اختلاف؟
فارس: در مورد بحث تعيين نرخ سود بانكي آقاي صمصامي با شما اختلاف مبنايي داشت.
مظاهري: بله. من يك اختلاف اصلي با آقاي صمصامي دارم و آن اختلاف سن است و تجربه. من نزديك 56 سال سن دارم و ايشان خيلي جوانتر هستند. من يك خورده يك جاهايي كار كردهام و او كمتر كار كرده. اختلاف اصلي ما اين است.
فارس:جداي از اين اختلافاتي كه اشاره كرديداعتقاد ايشان در مورد نرخ سود بانكي دقيقا برخلاف نظر شما بود.
مظاهري: همين مسائلي را كه گفتم در نظر بگيريد. ايشان ميگويد بين نرخ سود بانكي و تورم هيچ رابطهاي نيست. بعد از بحثهايي كه داشتيم آمد مصاحبه كرد كه ما در كميسيون اقتصاد بررسي كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه هيچ رابطهاي بين نرخ سود بانكي و تورم نيست.
من يادداشتي به ايشان دادم. نوشتم كه آقاي صمصامي شما جوان خوبي هستي، پرانرژي هستي، سعي كن مسائل را يك مقدار با عبارات دقيقتري بگويي. من اگر جاي تو بودم ميگفتم كه ما جلسه گذاشتهايم و بررسي كردهايم، رابطهاي بين اينها پيدا نكردهايم. اينكه حكم كني رابطهاي نيست خيلي ادعاي بزرگي است. اما اينكه بگويي من رابطهاي نديدم عيبي ندارد. اين اتفاقا نقطه شروع خوب تكامل است كه آدم دنبال چيزي بگردد و پيدا نكند. بعد دوباره بيشتر بگردد بلكه خدا به او كمك كند و رابطه و تعامل بين آنها را پيدا كند.
فارس: آقاي صمصامي تا چه ميزان تحت تأثير عقايد و تفكرات آقاي داودي بود؟
مظاهري: همه شاگردها تحت تأثير استادشان هستند.
فارس: ماجراي درگيري و مشاجره شما با ايشان چه بود؟
مظاهري: مشاجره و درگيري به آن معني كه آقاي ... نوشته بود حتما درست نبود. داستان كاملش اين بود: زماني كه آقاي صمصامي سرپرست وزارت اقتصاد شده بود اطلاعات بانكها را به صورت بيسيم جمع كرد. من گفتيم اين كار درست نيست و اطلاعات سيستم بانكي را نبايد به اين شيوه جمعآوري كرد. اين را چند جا گفتم. بالاخره جمعبندي اين شد كه حرف ما درست است . بايد نظمي براي جمعآوري اين اطلاعات در بانك و استفاده از آن وجود داشته باشد. همه جاي دنيا هم اين كار انجام ميشود. دولت بايد اين اطلاعات را داشته باشد، حرفي نيست. همه جا هم دارند. ولي يك نظمي بايد داشته باشد. نظمش هم اين است كه بانك مركزي جايي است كه اطلاعات بانكي همه افراد را به صورت سيستماتيك جمعآوري ميكند. آن وقت اگركسي متهم بود و از قوه قضائيه استعلام شد يا ماليات نداده بود و يا به صورت موردي كسي متهم به پولشويي بود اطلاعاتش در اختيار مراجع قضايي قرار گيرد ولي صمصامي خلاف اين رويه عمل كرد.
فارس: اطلاعاتي كه در قم از بانكها ارائه، ناشي از همين اطلاعاتي بود كه آقاي صمصامي تهيه كرده بود؟
مظاهري:اطلاعاتي كه قم ارائه شد غلط بود. وزارت اقتصاد اين اطلاعات را جمع كرد. آقاي صمصامي اين اطلاعات را داده بود. ما هم گفتيم غلط است. در يك جلسه گفتم امكان ندارد يك خانم به عنوان يك فرد حقيقي 180 ميليارد تومان از بانك تجارت تسهيلات گرفته باشد و ما در بانك مركزي نفهميده باشيم. امكان ندارد. حتما ميآيند تاييد ما را ميگيرند. يك آقايي را هم گفتند 800 ميليارد تومان گرفته.
فارس: جريان نرم افزار وزارت اقتصاد چه بود؟
مظاهري:اينكه نرم افزار مربوط به وزارت اقتصاد بود درست است. خود آقاي پورمحمدي كه اين برنامه را ارائه داد گفت اين اطلاعات غلط است و فقط براي نشان دادن ساختار است. تنها يك فايل اكسل بزرگ بود.
فارس: يعني اعداد فرضي بود؟
مظاهري: نه. فرضي هم نبود. داستانش اين بود: از آنجايي كه برنامه تهيه شده به Core Banking ما وصل نيست. اطلاعاتي كه ما در بانك مركزي ميگرفتيم از دفاتر كل بانكها بود. همان جا كه اطلاعات توليد ميشود يك نسخهاش هم در بانك مركزي ميآيد. اينها به بانكها دستور دادند به شعب خود بگويند هر پرداختي كه انجام ميشود روي كاغذ بنويسند و بعد از طريق سيدي به ما بدهند.آقاي صمصامي در آخر انتقال اطلاعات را به صورت بيسيم كرده بود . اولا معلوم نبود كه چقدر از آن درست است و چقدر غلط ،چون به سيستم دفاتر كل بانكها وصل نبود. ثانيا در تايپ مجدد امكان اشتباه وجود داشت.
در جلسه اي كه اين نرم افزار ارائه شد دو سه اشتباه تايپي هم در آن گزارش وجود داشت. اتفاقا بزرگترينش هم مربوط به بانك تجارت بود. از آنجايي هم كه اعداد واقعا بزرگ بودند در همان جلسه كه مطرح شد همه حساس شدند كه چرا به يك نفر 800 ميليارد تومان تسهيلات داده شده. خود آقاي پورمحمدي كه داشت اين برنامه را ارائه ميداد گفت به اين اعداد اتكا نكنيد، ممكن است غلط باشد. آقاي قضاوي هم در آن جلسه حضور داشت. گفت اين يك جايش غلط است. نميدانيم كجا اشتباه صورت گرفته ولي حتما يك جايش غلط است. من هم گفتم كه اصلا امكان ندارد كه بانك تجارت به يك نفر 800 ميليارد تومان تسهيلات داده باشد و از ما اجازه نگرفته باشد و يا حتي از ما اجازه گرفته باشد و ما يادمان نباشد. گفتيم به اين اتكا نكنيد. گفتيم كه ريشه اين اشتباه را پيدا ميكنيم . با فاصله سه روز هم پيدا كرديم كه از كجا بوده. حتي در همان جلسه گفتند ببينيم خانم ... كه بر اساس نرم افزار فوق 180 ميليارد تومان از بانك تسهيلات گرفته، از جاهاي ديگر هم تسهيلات گرفته و اگر گرفته چقدر بوده است؟ چون اين سيستم ميتواند چنين چيزي را هم جواب بدهد. مشخص شد كه از بانك ملي هم 300 هزار تومان گرفته. من همان جا گفتم يكي از دلايلي كه ميگويم اين اطلاعات غلط است همين است. وقتي يكي 180 ميليارد تومان ميگيرد كه نميرود 300 هزار تومان بگيرد. يا اين 300 هزار تومان غلط است يا آن 180 ميليارد تومان. بالاخره يكي از اينها غلط است.
بعد مشخص كرديم كه وقتي داشتند اعداد را تايپ ميكردند عددي كه بوده بايد ضربدر 9/0 ميكردند و مينوشتند. وقتي ميخواهيم در كامپيوتر عددي را ضربدر 9/0 كنيم بايد روي كيبرد بزنيم ستاره(*)، 90، دش( / )، 100. اينها به جاي دش( / ) ستاره (*) زده بودند. يعني شده 90 ضربدر 100. بنابراين به جاي 9/0 شده 9000 به عبارتي عددي كه بدست آمده 10 هزار برابر عدد صحيح بوده. 180 ميليارد تومان در حقيقت 18 ميليون تومان بود.يعني خانم ...تنها 18 ميليون تومان تسهيلات گرفته بود اما در اين نرم افزار به همان دليلي كه عرض كردم شده بود 180 ميليارد تومان .بالاخره در اين همه عدد چند مورد اشتباه تايپي هم ممكن است اتفاق افتاده باشد.
ما گفتيم كه اين نحوه جمع آوري اطلاعات توسط وزارت اقتصاد درست نيست. نرم افزاري كه اين وزارتخانه براي جمع آوري اطلاعات تهيه كرده ضعيف است .نظر ما اين بود كه چون جمع آوري اطلاعات متكي به دفاتر بانكها نيست ممكن است اشتباهي در اعداد و ارقام بوجود بيايد.رييس جمهور هم گفت كه اين برنامه را به بانك مركزي بدهند تا تكميل شود. در جلسه اي كه يكي از پنجشنبه ها با حضور من ،آقاي صمصامي ، آقاي داودي و آقاي احمدينژاد برگزار شد آقاي احمدينژاد به آقاي صمصامي گفتند روز شنبه اين كار را تحويل مظاهري بدهيد.ما هم قرار گذاشتيم. شنبه صبح زنگ زدم گفتم قرارمان پابرجا است؟صمصامي گفت بله ساعت يك و نيم بيا اينجا. ما هم ساعت يك و نيم رفتيم وزارت اقتصاد. من بودم و بوشهري و مهراني. بوشهري به عنوان مدير نظارت بر بانكها و مهراني به عنوان مسئول فناوري اطلاعات. رفتيم داخل اتاق ايشان و گفتيم آمدهايم اين برنامه را تحويل بگيريم. گفت: نه، من اين كار را نميكنم.
ساعت يك و نيم بعد از ظهر بود. از همان جا گفتم دفتر آقاي احمدينژاد را بگيريد من صحبت كنم. تماس گرفتند دفترشان گفتند دارد نماز ميخواند. ساعت يك اذان ميشد.
صمصامي هم آنجا يكه خورد و تندي كرد. من هم گفتم اينها را بگذار براي بعد. آمدم بيرون و سوار ماشين شدم و رفتم دفتر آقاي احمدينژاد. وقتي رسيدم، نمازش تازه تمام شده بود. گفتم دو دقيقه كار دارم. رفتم داخل اتاق و ماجرا را تعريف كردم. گفتم شما پنجشنبه اين طور گفتيد. من قرار گذاشتم، رفتم آنجا ،صمصامي گفت نرم افزار را تحويل نمي دهم. احمدي نژاد پرسيد: رفتي دفترش؟ گفتم بله. گفت با صمصامي قرار گذاشته بودي رفتي دفترش؟ گفتم بله. الان هم از دفتر ايشان آمدم خدمت شما.
گوشي را برداشت و دفتر صمصامي را گرفت و گفت: اينهايي كه مظاهري ميگويد درست است؟ چيزهايي را كه او ميگفت من نميشنيدم. آقاي احمدينژاد گفت: اين حرفها را بگذار كنار. مظاهري الان ميآيد آنجا. هرچه ميخواهد به او بدهيد.
يكي از 6 بار استعفايي كه آقاي احمدينژاد گفت همين بار بود. البته به صورت شفاهي. گفتم اين طور كه نميشود. شما پنجشنبه بعد از سه چهار بار معطلي اين جور گفتيد.
فارس: به ايشان گفتيد كه استعفا ميدهيد؟
مظاهري: استعفا ندادم. گفتم اين طور نميشود كار كرد.
فارس: واقعا 6 بار استعفا داديد؟
مظاهري: اگر اسم اين را استعفا مي گذاريد، شايد. ولي اسم اين عبارات و مذاكرات استعفا نيست.
خلاصه برگشتم دفتر آقاي صمصامي. به بوشهري و مهراني هم گفتم، آمدند و رفتيم صمصامي برنامه را تشريح كرد و گفت: در عين حال بايد باشد من اين را جمع و جور كنم بعد تحويل شما بدهم.
فارس: يعني باز هم برنامه را تحويل نداد؟
مظاهري: نه.
فارس:بحث بركناري يا استعفاي شما در همين مدت يكساله اي كه رييس كل بانك مركزي بوديد زياد مطرح شد؟اينكه آقاي احمدي نژاد چندين بار مي خواسته شما را بركنار كند اما بنا به ملاحظات يا سفارشاتي اين كار را نكرده.
مظاهري: من هيچ وقت چنين چيزي نشنيدم.
فارس:طرح ادغام بانكها را چه كسي تهيه كرده بود؟
مظاهري:طرح آقاي صمصامي بود.خبرهاي شما باعث شد تا جلوي اجراي اين طرح گرفته شود.
فارس: آقاي رئيس جمهور از اين طرح مطلع بود؟
مظاهري:بله. خبر داشت.
فارس: قرار بود اين اتفاق بيفتد؟ظاهرا طرح ادقام بانكها تنها منتظر امضاي آقاي داودي بود.
مظاهري: بله.
فارس: شما خودتان با اين كار مخالفت نكرده بوديد؟
مظاهري: چرا؛
فارس: قبول نكردند؟
مظاهري: نه.
فارس:اگر يادتان باشد خبرگزاري فارس به خاطر خبر استعفاي شما سه روز توقيف شد، اما شنيديم ناراحتي از خبرگزاري فارس بيشتر بخاطر خبر ادغام بانكها بود.
مظاهري: من مطمئن نيستم ولي احتمال دارد كه همين طور بوده باشد.
فارس: روزي كه خبر استعفاي شما را فارس منعكس كرد، چه اتفاقي افتاد؟عكس العمل دولت در مقابل اين خبر چه بود؟
مظاهري:روزي كه شما خبر استعفاي من را زديد يكي از روزهايي بود كه ما جلسه 4 نفره داشتيم. من و آقايان احمدينژاد و داودي و صمصامي. تا ساعت هشت و نيم شب جلسه هيات دولت بود. بعد هشت و نيم گفتند يك جلسه چهار نفره در دفتر آقاي احمدينژاد داريم. نماز مغرب را خوانديم و رفتيم دفتر آقاي احمدينژاد. فكر ميكنم ساعت يازده و نيم آمديم بيرون.
ما زماني كه در جلسه هيات دولت هستيم گوشي موبايلمان را كنار ميگذاريم. دفتر آقاي احمدينژاد هم كه رفتيم گوشيهايمان را نبرديم. من كه داخل ماشين نشستم، ميخواستم به سمت خانه حركت كنم گوشيهايم را نگاه كردم، ديدم بيست ، سي تا اساماس آمده و بيست سي تا هم تلفن هاي بي جواب افتاده.
اساماس ها تقدير و تشكر بود. همهاش هم از طرف خبرنگارها يا همكارها . محور همه ي آنها هم در مورد خبري بود كه شما ساعت 9 يا نه و نيم روي خروجي گذاشته بوديد. آن ساعت هم ساعتي بود كه ما در اتاق آقاي احمدينژاد بوديم. من ديدم و گفتم خوب عيب ندارد.
بالاخره رسيدم به خانه. پسر و نوهام هم از سفر آمده بودند. يك مقدار با نوه ام بازي كردم و يك مقدار هم با پسرم صحبت كردم. ساعت حدود دوازده و ربع شب بود كه از دفتر آقاي احمدينژاد زنگ زدند. خود آقاي احمدينژاد بود. گفت چنين خبري در خبرگزاري فارس منعكس شده. گفتم بله من هم آمدم بيرون متوجه شدم. گفت نه اين دروغ است ، درست نيست و محكم باش. گفتم حالا من كه حرفي ندارم و اصلا ناراحت نشدهام. اين جمله را هم به ايشان گفتم كه فرض من اين است كه اين مقدمهسازي است براي اجراي تصميم شما. ولي اين كار مقدمهسازي نياز ندارد. گفت: نه اصلا مقدمهسازي نيست. من هم اقدام خودم را كردهام و ميكنم. گفتم حالا واقعيت هم داشته باشد از نظر من عيبي ندارد. اين خلاصه بحث آن شب ما بود با آقاي احمدينژاد.
بعدا شنيدم كه آقاي صفار هرندي گفته بود كه مظاهري وقتي اين خبر را ديده سراسيمه شده و زنگ زده بود به رئيس جمهور. واقعا من نه سراسيمه شدم نه ناراحت. من اصلا زنگ نزدم. آرامش هم داشتم. وقتي هم كه آقاي احمدينژاد به من زنگ زد، گفتم كه اين خبر را من به عنوان مقدمه اين اقدام تلقي ميكنم. چون شما هم معمولا از اين كارها كه ميخواهيد بكنيد اول به فارس ميدهيد تا شايعهاش را بياندازد و بعد رسمي ميشود. بعد هم انجام ميشود. اين جريان را هم فكر ميكنم از همان نوع باشد. هيچ ناراحت هم نيستم، كارتان را بكنيد. ايشان هم گفت نه چنين چيزي نيست.
فارس: برداشتن آقاي پورمحمدي از وزارت اقتصاد با دستور آقاي صمصامي بود؟
مظاهري: بله . صمصامي سرپرست وزارت اقتصاد بودو پورمحمدي را بركنار كرد.
فارس:و بعد رئيس جمهور دستور بازگرداندن ايشان را داد
مظاهري:بله؛ دستورش را داد.
فارس: چرا آقاي صمصامي آقاي پورمحمدي را برداشت؟
مظاهري: دليلش اختلاف ديدي بود كه در رابطه با بحث ادغام بانكها داشتند. يك شب هم با آقاي صمصامي صحبت كرده بودند و در نهايت به نتيجه نرسيدند. البته شايد دلايل ديگري هم داشته باشد كه بايد خود آقاي صمصامي پاسخ بدهد. ولي تير خلاصش روز پنجشنبهاي بود كه من ساعت 10 صبح با يكي از مديران عامل بانكها قرار داشتم. ساعت هشت و نيم زنگ زد كه ساعت 10 قرار است بيايم پيش شما. از طرف ديگر آقاي صمصامي هم گفته برويم به جلسه مديران عامل بانكها با استانداران در وزارت اقتصاد .جلسه در مورد بسته سياستي بانك مركزي بود كه كميسيون اقتصاد ابلاغ كرد. گفت من چه كار كنم. گفتم برو آنجا، ما يك زمان ديگر قرار ميگذاريم. قطع كرديم و من گفتم شماره صمصامي را بگيرند كه با او صحبت كنم. ببينم كه در مورد بسته سياستي چه كار ميخواهد بكند. زنگ زدم ، منشي دفترش گفت الان جلسه دارد. بعد گفت تجديد وضو ميكند و همينطور چند بار تا ساعت ده دقيقه به ده زنگ زدم كه گفتند رفته طبقه پنجم، جلسه.
گفتم اين جلسه ساعت 10 قرار است برگزار شود و من ميخواهم الان با ايشان صحبت كنم. گفت كه به صمصامي ميگويد تا با من تماس بگيرد. ولي ديگر تماس نگرفت.
آقاي بهمني ، آقاي راعي و آقاي قضاوي هم آنجا بودند. گفتم چنين چيزي است. ايشان يك چنين جلسهاي گذاشته و ميخواهد در اين جلسه بحث بسته سياستي مطرح كند. ما هم كه نيستيم. خلاصه پس از مشورتي كه كرديم قرار شد آقاي بهمني و آقاي قضاوي بروند. ولي بعد قرار شد سه تايي برويم. من و بهمني و قضاوي آماده شديم و رفتيم كه سرزده در اين جلسه شركت كنيم.
همه استاندارها بودند. همه مديران عامل بانكها هم بودند. ما هم رفتيم . از در وزارتخانه كه وارد شديم، رئيس دفتر آقاي صمصامي كه از رياست جمهوري به آنجا رفته بود، آمد سلام عليك كرد. با خبر شده بود كه ما داريم به آنجا ميرويم. جالب است كه من از دفترم كه راه افتادم به آنها خبر داده بودند كه ما داريم ميرويم وزارت اقتصاد. براي اينكه همان لحظه ما تصميم گرفتيم و قرار شد كه برويم.
خلاصه آمد سلام عليك كرد و گفت ببخشيد، گفتهاند كه فقط آنهايي كه دعوت شدهاند در جلسه شركت كنند. گفتم كار خوبي كردهاند. اصلا به روي خودم نياوردم كه معني اين حرفش اين است كه تو نرو. رفتم سمت آسانسور. دوباره آمد گفت كه "يعني گفتهاند شما نرو". گفتم اين حرفها چيه؟ بحث بسته سياستي است و او هم احترام كرد.
خلاصه رفتيم وارد جلسه شديم. من هم معمولا جايي كه وارد ميشوم دم در مينشينم. اين دفعه رفتم بقل دست آقاي صمصامي نشستم. بسته سياستي هم كه تازه آقاي داودي ابلاغ كرد بود و من گفته بودم قابل ابلاغ نيست، متن اوليه بسته سياستي من را تكذيب كرده بودند و گذاشته بودند روي ميز همه.به هر استاندار و هر مدير عاملي يك جلد داده بود و داشت توضيح ميداد. ما هم رفتيم و يك خورده هم من توضيح دادم.
ساعت يازده و نيم يا يك ربع به دوازده بود كه من گفتم بايد بروم . آقاي بهمني و آقاي قضاوي هستند، توضيحاتي لازم باشد ميدهند. چند تا از استاندارها اعتراض كردند كه يعني چه؟ ما را 700 كيلومتر كشاندهاي اينجا حالا ميخواهي بروي؟ همان جا گفتم كه محض اطلاعتان من شما را دعوت نكردهام؛ من خودم هم بيدعوت آمدهام. به زور و پرروبازي آمدهام داخل. اين را هم اينجا گفتم و رفتم.
وسط جلسه يك يادداشتي به آقاي صمصامي دادم و نوشتم كه دم در كه ميآمدم همكارتان گفت من دعوت نشده ام .آيا چنين چيزي بوده؟ صمصامي گفت نه بيخود كرده. قدم شما روي چشم. كاغذ را گرفتم. بيرون كه آمدم رئيس دفترش را صدا كردم و كاغذ را نشان او دادم. گفتم شما گفتيد كه ايشان اين جور گفته، اين كاغذ را ببينيد. گفتند آقاي صمصامي اسم آورده گفته مظاهري را راه ندهيد. كاغذ را يك كپي گرفتم و كپي را دادم به ايشان.
جلسه تا ساعت يك، يك و نيم طول كشيده بود. ساعت سه پورمحمدي به من زنگ زد كه حكم اخراج من را دادهاند دستم. صمصامي فكر كرده بود كه پورمحمدي به من گفته كه چنين جلسهاي هست و تو هم بيا. با وجود اينكه بنده خدا اصلا خودش هم خبر نداشت.
من هم ماشين فرستادم دنبالش و آمد بانك مركزي و نشستيم يك مقدار صحبت كرديم و بعد هم مسئوليت مشاور ارشد براي ايشان تعيين كردم.
فارس:به عنوان آخرين سوال. شما زماني كه رئيس كل بانك مركزي شديد، حساب ذخيره ارزي را با چه ميزان موجودي تحويل گرفتيد.
مظاهري: در حال حاضر آن را نپرس.
فارس: ولي رقم موجودي فعلي كه اعلام شد، 25 ميليارد دلار است.
مظاهري: اگر رسما اعلام شده حتما درست است.
فارس: از لطف شما و وقتي كه در اختيار ما قرار داديد متشكريم